شناسه خبر:69912
1402/3/17 09:25:00

سپهرغرب، گروه فرهنگی: حسین پارسایی معتقد است که چند عامل مشخص و تکراری باعث شده است که هنرمندان ما کمتر به حوادث تاریخی کشورمان از جمله قیام 15 خرداد بپردازند.

این کارگردان و مدیر پیشین اداره کل هنرهای نمایشی در گفتگو با ایسنا، دلایل گوناگونی را تشریح کرد که سبب شده آثار هنری کمتری در این زمینه ساخته شود.
او در آغاز این گفتگو تاکید کرد: طرح این موضوع که چرا بعد از 4 دهه از وقوع انقلاب اسلامی، محصولات فرهنگی هنری ما کمتر به موضوعات مذهبی و تاریخی و سیر تحولات اجتماعی کشورمان از بدو پیروزی انقلاب تا امروز پرداخته‌اند، پرسشی بنیادین است که می‌توان برای آن دلایل بی‌شماری برشمرد.
او با بیان اینکه این مساله تنها شامل حال رویدادهایی چون قیام 15 خرداد یا دیگر رویدادهای مربوط به انقلاب نمی‌شود، یادآوری کرد: همه وقایعی که امروز کمتر مورد توجه هنرمندان قرار می‌گیرد، در دهه 60 به صورت خودجوش از سوی آنان مورد توجه بوده، بدون اینکه نهادی فرهنگی، سفارشی در این زمینه داده باشد یا هنرمندی خارج از علاقه و سلیقه خود، صرفا به خاطر پول و قرارداد و سفارش، به این مضامین پرداخته باشد بلکه پرداخت به این موضوعات از سوی هنرمندان در آن مقطع کاملا دلی بوده. متاسفانه هر چه از آن دوره فاصله گرفتیم، به همان میزان از تولید محصولات هنری خودجوش کاسته شده و آثار سفارشی جای آن را گرفته که دست بر قضا جذابیت چندانی برای مخاطب نداشته و از خلاقیت‌هایی که موجب جذب مخاطب می‌شده، برخوردار نبوده است.
پارسایی درباره دلایل جایگزین شدن این رویکرد توضیح داد: از دهه 60 به این سو آرام آرام نهادهای فرهنگی کوشیدند به جای فراهم آوردن بستری که هنرمندان از زاویه هنرمندانه خود به موضوعات تاریخی، اجتماعی و مذهبی بپردازند، خیلی سلیقه‌ای و بخشنامه‌ای با این موضوعات برخورد کردند تا آنچه شکل می‌گیرد کاملا مطابق میل یک دستگاه فرهنگی باشد. غافل از اینکه وقتی هنرمند ببیند سوژه‌ای که برخاسته از روح و روان و دل او و یک ضرورت اجتماعی است، به شکل سفارشی دگرگون می‌شود و او دیگر نمی‌تواند ذوق و خلاقیت خود را با سبک و سیاق و تجربیاتی که در کار هنر دارد، به نمایش بگذارد، طبیعتا شاید ترجیح بدهد در این زمینه کار نکند.
این کارگردان تئاتر اضافه کرد: شاید یکی از دلایل پرداخت کم به این موضوعات همین باشد که اجازه نداده‌ایم هنرمندان از یک منظر هنرمندانه و با سلیقه خود به این موضوعات بپردازند بلکه همیشه از سوی سرمایه‌گذار و دستگاه‌های فرهنگی، یکسری کلیشه، بخش‌نامه یا دستورالعمل وجود داشته که می‌بایست از آن تبعیت کرد و متاسفانه از دهه 60 تا به امروز همواره، این موضوع به شکل گسترده‌ای جنبه تبلیغی و رفع تکلیف برای مدیر فرهنگی داشته است.
او تاکید کرد: باید بگذاریم این جوشش در هنرمند شکل بگیرد و این دغدغه جنبه فراگیر پیدا کند تا به دغدغه هنرمند هم تبدیل شود نه اینکه او آن را از دستور کار خود خارج کند و معتقد باشد چون دستگاه‌های فرهنگی به اندازه کافی درباره این موضوع کار تبلیغی می‌کنند، مراسم می‌گیرند، بیلبورد و بنر می‌زنند، پارچه نویسی‌های گوناگون و برنامه‌های متعدد تلویزیونی دارند، دیگر نیازی نیست او در این زمینه اثری خلق کند غافل از اینکه هیچ کدام از این اهرم‌های تبلیغی، تئاتر، سینما، ترانه یا نقاشی و گرافیک نیست. وقتی از هنرهای هفتگانه صحبت می‌کنیم، یعنی از این منظر اجازه پرداخت به سوژه را داشته باشیم تا موجب شود که این موضوع، جلوه‌ای جذاب داشته باشد و با جذب مخاطب، بتواند خود را تکثیر کند ولی وقتی با نگاهی بسیار سطحی به آن پرداخته شود و برخی مدیران فرهنگی هم تنها دنبال کلیشه‌های رایج باشند، طبیعی است عده‌ای که توانایی کمتری دارند و مجالی برای دیده شدن نداشته‌اند، از این فرصت استفاده می‌کنند اما در صورت انتخاب رویکرد تبلیغاتی و سطحی، دیگر حضور هنرمندان نامی را نخواهیم داشت چون عرصه را ترک می‌کنند و صرفا سراغ موضوعات اجتماعی می‌روند و از آن منظر به به دغدغه‌های فرهنگی خود پاسخ خواهند داد.
او درباره دیگر دلایل این کم‌اعتنایی خاطرنشان کرد: وقتی رویکرد مدیران در پرداخت به این موضوعات جنبه صرفا تبلیغاتی پیدا کرد، طبیعی است تعدادی از هنرمندان این فرم از همکاری را نپذیرفتند یا به زبانی دیگر آن را خلاقانه نمی‌دیدند چون آن را حرف دل و تجربه شخصی خود قلمداد نمی‌کردند، بتدریج گروه‌های دیگری که شاید از ظرفیت هنری پایین‌تری برخوردار بودند، خیلی خام‌دستانه به این موضوعات پرداختند و متاسفانه بزنگاه‌های تاریخ کشورمان با وجود اهمیت، ضرورت و جایگاه رفیع اجتماعی خود، دستمایه جوانانی شد که شاید تجربه پرداختن به این موضوعات را نداشتند و دوباره شکل دیگری از این آثار به صورت سفارشی و عاری از ظرفیت‌ها و زیبایی‌شناسی هنری ایجاد و آرام آرام به یک اپیدمی تبدیل شد. بدین ترتیب اگر کسی بدون هیچ تجربه‌ای بخواهد برای خود، سابقه و اعتباری بسازد، می‌تواند با شرکت در جشنواره‌های موضوعی به این هدف دست یابد یا اگر کسی خواستار استفاده از اعتبارات فرهنگی باشد، صرفا باید به موضوعات دفاع مقدس، تاریخ انقلاب، انقلاب اسلامی و موضوعات دینی بپردازد.
او با اشاره به پیامدهای منفی چنین رویکردی ابراز تاسف کرد: آرام آرام این گسست به وجود آمد که اگر کسی خواهان بهره‌مندی از اعتبارات فرهنگی باشد، می‌بایست از دستورالعمل‌هایی که مدیران مشخص کرده‌اند و ابتدای گفتگو به آن اشاره داشتم، تابعیت محض داشته و وجه تبلیغی یا پروپاگاندا برایش در اولویت باشد. طبیعی است با گذر زمان، ارتباطات فرهنگی بین دستگاه فرهنگی با آفرینشگران هنری قطع می‌شود تا جایی که این موضوعات علاوه بر اینکه حکم سفارشی پیدا می‌کند و ممکن است جنبه‌های شعاری هم در کنارش پدیدار شود، به مرور، مناسبتی‌تر هم می‌شود. به این معنا که مثلا در تاریخ 15 خرداد، حتما نمایشی اجرا کنیم نه اینکه این موضوع بتواند در بستری از تاریخ، سوژه و دستمایه یک اثر هنری باشد و خارج از مناسبت، بر صحنه تئاتر یا بر پرده سینما برود. وقتی با مناسبت حرکت می‌کنیم، دوباره هنرمند از این موضوعات فاصله می‌گیرد چراکه او می‌خواهد اثری را خلق کند که فارغ از زمان و مکان برای همه دوره‌های تاریخی، اثر هنری مستقلی تلقی شود.
پارسایی، اجرای اپرای عروسکی «عاشورا» به کارگردانی بهروز غریب پور را یکی از مواردی دانست که هنرمند به صورت خودجوش به موضوعی دینی پرداخته و یادآوری کرد: با ایجاد فاصله میان هنرمند و سیاست گذار فرهنگی در طول 4 دهه و وقتی متوجه شدیم که با این رویکرد نتیجه مطلوبی نگرفته ایم، متاسفانه باز هم مدیران ما در برخورد با اثری مانند اپرای «عاشورا» منفعل عمل می‌کنند. در حالی که این اثر اتفاقی بزرگ در عرصه هنرهای نمایشی و عروسکی کشورمان است که به صورت خودجوش توسط هنرمندی مانند بهروز غریب پور خلق شده و چرا چنین هنرمندی که بدون سفارش، به شخصیت‌ها و رویدادهای مهم ملی و مذهبی کشورمان می‌پردازد، نباید به صورت مداوم مورد حمایت باشد. اینجا باز هم دستگاه فرهنگی منفعل عمل می‌کند و طبیعی است که با قطع دوباره ارتباط‌ میان هنرمند و نهاد فرهنگی، هنرمند به حال خود گذاشته می‌شود. همین اتفاق برای دیگر هنرمندان به هنگام پرداختن به گونه‌ها و موضوعات دیگر، رخ داده. در حالیکه در دهه 60 و 70 چه تعداد هنرمندان شناخته‌شده، تاثیرگذار و با تجربه در ارتباط با موضوع دفاع مقدس کار می‌کنند ولی آرام آرام عرصه را ترک می‌کنند تا این جریان به یک رویکرد کاملا مناسبتی در یک جشنواره یا در یک روز خاص تبدیل شود که بیشتر جنبه تبلیغی داشته باشد یا به عنوان انجام وظیفه و تکلیفی سطحی قلمداد شود و دیگر نتوانیم به عنوان یک رویکرد تاریخی و اجتماعی به آن بپردازیم که در آینده به عنوان مرجعی برای پژوهش و مناظره برای آیندگان مورد استفاده باشد. همه اینها در کنار هم موجب شده که پرهیزی در هنرمندان شکل بگیرد که اگر روزی منِ نوعی، نمایش «علمدار» را به خاطر یک سرباز وفادار و مدافع میهن که از جان گذشته است، کار کنم، این انگ به من زده می‌شود که کاری سفارشی می‌سازم و این نمایش را در مقابل سفارش یک ارگان یا نهاد روی صحنه برده‌ام در حالیکه شخصا هیچ کدام از نمایش‌هایی که با موضوع دفاع مقدس یا دینی یا به صورت موزیکال کار کرده‌ام، سفارشی نبوده و همیشه از طرف من تقاضا برای حمایت و پیگیری برای ساخت اثر وجود داشته است.
پارسایی خاطرنشان کرد: همه اینها برای یک هنرمند واهمه ایجاد می‌کند که اگر به عنوان نمونه به ساخت اثری درباره شهدای مرزبان یا قهرمانان ملی کشور که در 4 دهه برای دفاع از این آب و خاک سینه سپر کرده‌اند، علاقه‌مند باشد، انگ کار سفارشی به او زده می‌شود و حال آنکه همه جای دنیا سرباز گمنام و مدافعان حریم کشور مورد احترام هستند، تندیس آنان را در میدان‌ها نصب و هر سال برایشان بزرگداشت برگزار می‌کنند. هر مقام علی رتبه‌ای که از کشورهای دیگر به کشورشان برود، در این گذرگاه‌ها حاضر می‌شود و به یاد آنان شمعی روشن می‌کند. نمونه بارز آن میدان سرباز گمنام در فرانسه است که هر یک از مقامات سیاسی که به این کشور سفر می‌کنند، همراه با یکی از مقامات عالی‌رتبه فرانسه، در این میدان ادای احترام می‌کنند. این نمونه‌ای است از دهه‌ها نمونه ارزش‌های فرهنگی و عقیدتی که در تمام دنیا مورد احترام است و دست بر قضا در دیگر کشورها انگ رفتار یا آیین سفارشی زده نمی‌شود اما وقتی ما قرار است به قهرمانان از جان گذشته کشورمان یا دیگر رویداهای تاریخی بپردازیم، حتی حاضر نیستیم در بستری تاریخی این شخصیت‌ها یا وقایع را در بوته نقد و تحلیل بگذاریم و این غفلتی دوگانه است.
این کارگردان ادامه داد: در دو طرف این ماجرا هم مدیریت فرهنگی ایستاده و هم هنرمند. در حالی که خودمان باید فارغ از شعارها و کلیشه‌ها، با عقل سلیم به این ارزش‌ها توجه کنیم و اگر چیزی در جان و دل‌مان نشسته و برای زبان و عزت و شرف فرهنگی کشورمان ارزشمند است، باید به آن بپردازیم.
پارسایی با اشاره به توجه هنرمندان به موضوعات تاریخی در دوره‌های گذشته یادآوری کرد: در گذشته موضوع بسیاری از نمایشنامه‌های ما به رویدادهای تاریخی برمی‌گشت. در حالیکه امروز حتی حاضر به مرور تاریخ نیستیم. شاید به این دلیل که نوعی دلزدگی و سردی به وجود آمده و هنرمندان ما نگران انگ سفارشی بودن هستند یا اینکه نهاد یا ارگانی تهیه کننده آن موضوع است که شاید از سوی هنرمندان یا مخاطبان محل تردید باشد، در حالیکه همه اعتبارات فرهنگی در کشور ما به مردم و سرزمین‌مان مربوط است. این اعتبارات برای ساخت آثار فرهنگی فاخر و به منظور ارتقای فرهنگ و معرفی استعدادهای جوان تجمیع شده و اینکه زیر این چتر بزرگ فرهنگی، به مفاهیم انسانی و ارزش‌های فرهنگی جامعه توجه کنیم. بنابراین اگر قرار است از این منظر به رویدادهای تاریخی مانند 15 خرداد که واقعا اتفاق کم‌اهمیتی نبوده، بپردازیم، باید حتی فراتر از این را در نظر بگیریم. به این معنا که ممکن است هنرمندی بخواهد در نمایش خود، نگاهی متفاوت و تحلیلی به چنین رویدادهایی داشته باشد که صرفا جنبه تبلیغی ندارد. همین مقدار برای آگاهی نسل جوان و مخاطبان آثار هنری کافی است که ما آنان را با تاریخ آشنا کنیم و قضاوت را بر عهده خودشان بگذاریم تا آنچه را در گذشته رخ داده و آنچه را هنرمند هنرمندانه در قامت یک اثر هنری ساخته است، داوری کنند.
پارسایی با ابراز تاسف از توجه به متون نمایشی خارجی افزود: درک نمی‌کنم چه اجباری است که همواره سراغ متون ترجمه برویم یا به نوعی اقتباس دشته باشیم یا رویکردهای ما بدون در نظر گرفتن عزت ملی‌مان باشد مانند بسیاری از فیلم‌هایی که گاهی چهره‌ای خاکستری از کشورمان نشان می‌دهد و در جشنواره‌های خارجی مورد اقبال قرار می‌گیرد.طبیعتا مشکلات بسیاری وجود دارد که باید برای رفع آن و آبادانی کشور تلاش کرد ولی همواره می‌توان در جای جای کشور هم افتخار دید اما اینکه صرفا پرچمدار مشکلاتی باشیم و نتوانیم ارزش‌های اجتماعی و رشد و توسعه فرهنگی کشورمان را ببینیم، هم دست هنرمند بسته می‌شود و هم دست سیاست‌گذار فرهنگی در پرداختن به رویکردهای فرهنگی تحت عنوان سیاست فرهنگی و نه فرهنگ سیاسی، بنابراین طبیعی است که این فاصله به وجود می‌آید.

شناسه خبر 69912