شاعر بهاری:
ناشران فرهنگی رؤسای بنگاههای اقتصادی شدهاند
فضای مجازی برای شناخته شدن شاعر و ارائه اثر، فضای بهتری است
سپهرغرب، گروه دُرهای دَری - فاطمه فراقیان: یک شاعر بهاری گفت: برخی ناشرها از مدیران مراکز فرهنگی، به رؤسای بنگاههای اقتصادی تبدیل شدهاند و در نشر کتاب کاری به نام و سابقه نویسنده، کیفیت و قوت اثر و اینکه آیا نوشته ارائهشده تألیف خود شخص است یا خیر، ندارند و دنبال آن هستند که فقط کتاب چاپ کنند و به لطایفالحیل از ارشاد برای چاپ مجوز میگیرند. این کار آنها در ازای پولی است که میگیرند؛ بهواقع کتاب فقط در مقابل پول خرج کردن چاپ میشود و بهاصطلاح کار فرهنگی «اسکناسی» شده است.

بنا بر رسالت کاری خود در صفحه درهای دری روزنامه سپهرغرب بعد از چهار سال و نیم (سال 97 با این شاعر شهرستان بهار همدان مصاحبه داشتیم) دوباره به سراغ آقای مهدی طراوتیتوانا، آمدهایم تا با ما از فعالیت ادبی خود در این سالها بگوید، در ادامه با ما همراه باشید و این مصاحبه جنجالی را بخوانید:
عرض سلام وادب، جناب طراوتیتوانا سال 97 که با شما مصاحبه داشتیم، عنوان کردید که چند کتاب در دست چاپ دارید، در رابطه با آنها با مخاطبان ما صحبت کنید.
بنده هم سلام عرض میکنم خدمت شما و مخاطبانتان؛ باید بگویم از آن سال تاکنون که حدود چهار الی پنج سال گذشته، بنده موفق به چاپ کردن آثارم نشدهام!
چطور چنین چیزی امکان دارد؟
به این صورت ممکن شده است که برخی ناشرها از مدیران مراکز فرهنگی به رؤسای بنگاههای اقتصادی تبدیل شدهاند و در نشر کتاب کاری به نام و سابقه نویسنده، کیفیت و قوت اثر و اینکه آیا نوشته ارائهشده تألیف خود شخص است یا خیر، ندارند و دنبال آن هستند که فقط کتاب چاپ کنند و به لطایفالحیل از ارشاد برای چاپ مجوز میگیرند. این کار آنها در ازای پولی است که میگیرند؛ بهواقع کتاب فقط در مقابل پول خرج کردن چاپ میشود و بهاصطلاح کار فرهنگی «اسکناسی» شده است.
برخی نوشته سخیف خود را به کافینت محل میدهند که آن را تایپ کند و بعد ناشر مجوز چاپش را میگیرد!
بله تأیید میکنم، چون بنده هم در کنار کار خبرنگاری، کار ویراستاری نیز انجام میدهم و نوشتههایی که شأن چاپ به هیچ عنوان ندارد، جهت ویراستاری برایم ارسال میشود که در کمال تعجب چندی بعد میبینم که به چاپ میرسند.
اینکه شما میفرمایید سطح بهتری است، در خیلی از موارد بهاصطلاح اثر! ویراستاری هم نمیشود؛ بهواقع نویسنده (اگر گذاشتن نام نویسنده روی برخی، توهین به نویسندگان و شاعران واقعی نباشد) نوشته خود را به کافینت محل میدهد که آن را تایپ کند و بعد ناشر در پی روابط خود، مجوز چاپ آن را گرفته و پولش را میگیرد که روش جالبی در حوزه فرهنگی نیست؛ چراکه هر نوشتهای مجوز میگیرد که جلد بخورد و کتاب شود، به این علت که پول بگیرند و آمار بسازند و بگویند ما در سال این تعداد کتاب چاپ میکنیم، این مهم بهخاطر نگاه آماری به قضیه کتاب و نشر و چاپ است.
در این روند چطور سر کتابهای جدید شما بیکلاه چاپ ماند؟
بنده برای چاپ کتابهایم به هرکجا که مراجعه کردهام، گفتهاند کاغذ گران است و ما نمیتوانیم حمایتی چاپ داشته باشیم؛ حتی ارگانهای متولی هم به چاپ کتابهای من در جهت ارتقای کار ادبی فرهنگی استان و شهرستان کمک نکردهاند که بهاصطلاح در گزارش عملکرد خود بگویند یک کتاب از شاعر شهرستانی خود چاپ کردهایم.
جناب طراوتیتوانا خودتان نتوانستید با هزینه شخصی کتابهایتان را چاپ کنید؟
منِ نوعی و خیلی دیگر از هنرمندان درآمد و توان مالی آنچنانی نداریم که برای مثال جهت چاپ 500 نسخه کتاب خود حدود 15 میلیون تومان خرج کنیم و بعد با توجه به شرایط امروز کتابها روی دستمان باد کند و بشود غصه! از طرفی اگر صادق باشم، باید بگویم در پی عدم حمایتها و در این وضعیت رو به افول کتابخوانی، انگیزهام برای چاپ کتابهایم از دست رفته؛ بنده تمایل ندارم برای کارهایم با چاپ کتاب دنبال مخاطب بگردم، شعرهای من گنج معدنم هستند که با این وضعیت نامناسب، آنها را برای خودم نگه میدارم.
از فضای مجازی هم استفاده نکردید؟
اتفاقاً تا چندی پیش فضای مجازی سنگر و تریبون ما بود و تا حدی چاپ نکردن کتاب را جبران میکرد که با این شرایط اینترنت و محدودیتها، آن را هم از دست دادیم و مخاطبانمان ریزش کرد؛ بنده یکی از اشعارم را در صفحه مجازی خودم مینوشتم و 500 بازدید داشت، اما 500 نسخه از کتابم را با حدود 10 میلیون تومان هزینه چاپ میکردم که در بهترین حالت به دست 500 نفر میرسید و دو بار ورق میخورد و بعد هم به پستوی کتابخانهها (در بهترین حالت) میرفت و تمام. بنابراین فرق بسیار است؛ فضای مجازی برای شناخته شدن و ارائه اثر، فضای بهتری بهشمار میرود، برای مثال من میتوانستم در آن فضا با جلوههای ویژه شعر خودم را دکلمه کنم و بخوانم، تسهیلگری در خوانش کرده و بهاصطلاح آن را آماده مصرف کنم که جذابیتش بیشتر شود که متأسفانه با سیاست جدید این فضا از دست رفته است.
جناب طراوتیتوانا بفرمایید در رابطه با مشکلاتی که در حوزه چاپ وجود دارد و به آنها اشاره کردید و نشر آثار بیمحتوا بهصورتی که نوشتههای بیشأن توسط برخی ناشران چاپ میشوند و آثار فاخر برای نشر حمایت نمیشوند، چرا نظارت نیست؟
شنیدهاید که گاهی جای دوغ و دوشاب عوض میشود؟ اکنون کارشناس حرفهای در برخی ادارات متولی فرهنگ که بتواند ممیزیها را تشخیص داده و اعمال کند، نداریم؛ درصورتی که زمانی یک کارشناس مثلاً ارشاد، بر همه موازین و اصول واقف بود و میدانست برای مثال چه اثری منزلت چاپ ندارد و یا چه کاری باید تجدید چاپ شود.
به نظر شما تنها مشکل نبود کارشناس است؟ چراکه شاهدیم برخی کتابهای چاپشده بهاندازهای سخیف هستند که حتی یک فرد غیر کارشناس نیز بیمنزلتی آن را تشخیص میدهد.
خیر، تنها مشکل این نیست؛ مسئله دیگر سیاستگذاریهای غلط است. برای مثال وقتی سقف تعیین میشود و میگویند در سال 50 هزار کتاب چاپ شود تا آمار هدفگذاری برنامه فلان محقق شود، بدون آنکه ببینند آیا این ظرفیت را داریم یا خیر، مجبور هستیم برای تحقق آن به هر اثر سطحی و حتی مبتذلی اجازه چاپ دهیم و بدیهی است که اوضاع کنونی پیش میآید؛ این نگاه و نگرش آماری و نه کیفی، غلط است.
درواقع میتوان گفت در این بُعد مشکل استانی نیست، بلکه کشوری است، تأیید میفرمایید؟
مشکل هم کشوری، هم استانی و هم حتی شهرستانی است. فرض کنید وقتی به یک ناشر میگویند اگر فلان تعداد کتاب چاپ کنی این اندازه سهمیه کاغذ به شما تعلق میگیرد، بنابراین ناشر آن را دوسر سود میکند؛ یعنی هم تمام هزینههای چاپ کتاب را از مؤلف میگیرد و هم به آن سهمیه دست پیدا میکند و از طرفی سطح خود را نیز بالا برده است؛ این وسط گاهی آن مؤلف از لباس و غذای خود بهاصطلاح میزند تا بتواند از عهده هزینه چاپ بربیاید. حال سؤال بعدی را خودم مطرح میکنم، به نظر شما با این اوضاع، ضرر اصلی متوجه کیست؟
شما بفرمایید که چه کسی ضرر میکند.
ضرر متوجه جامعه کتابخوان و جامعه نویسنده است، به مردم آسیب میخورد، فرهنگ ضربه میبیند؛ از طرفی برای برخی این توهم بهوجود میآید که نویسنده هستند! چراکه هر چرندی که نوشتهاند، چاپ شده است، از طرف دیگر جامعه کتابخوان هم دستش به کتاب نفیس نمیرسد. اگر وضعیت نمایشگاههای کتاب را بررسی کنید، میبینید بیشتر کتابها فیک شدهاند؛ مثلاً از بوستان سعدی برخی بیتها، شعرها و حکایتها حذف شده است.
آسیب نگاه سیاسی به کارهای هنری
جناب طراوتیتوانا این مهم که اشاره کردید در آثار بزرگان دست میبرند و به سلیقه خود اشعاری را حذف میکنند، فقط به جهت بیتوجهی ناشر و نظارت است؟
خیر، در بسیاری از موارد حاصل آسیب نگاه سیاسی به کارهای هنری است؛ جالب است بدانید برخی شعرها در دیوان مولانا 20 سال پیش که دوره بعد از انقلاب است، چاپ شده، اما در چاپهای جدید نیستند! یعنی برخی در این حد جسارت میکنند که دست در شعر بزرگان میبرند. به نظرم به این منوال پیش برویم، طی 50 سال آینده کل دیوان حافظ و مثنوی مولانا حذف میشود.
حافظ، سعدی، مولانا و سایر بزرگان ایرانی داشتههای فرهنگی جهانی ما هستند
متأسفانه شاهد یکسری سطحینگریها و اقدامات غیر عقلانی هستیم؛ همانطور که در رابطه با ساخت سریال مولانا که از بزرگان فرهنگ ایرانی و اسلامی است، مقاومتهایی را شاهد بودیم و همانطور که مستحضر هستید ساخت فیلم در رابطه با این عارف اندیشمند که میتوانست بسیار شکوهمند شود، نصیب کشور ترکیه شد.
بله متأسفانه. حافظ، سعدی، مولانا و سایر بزرگان ایرانی داشتههای فرهنگی جهانی ما هستند که اینگونه با آنها برخورد میشود؛ جهانیان روی این گنجها اتکا میکنند.
فاصله انداختنها بین فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی با مردم مشکلات کنونی را بهوجود آورده
به نظر میآید که این روش نوعی تیشه به ریشه زدن باشد؛ بهواقع ما وقتی فرهنگ خودمان را ضعیف و نابود کردیم، بستر و خلأ تهاجم فرهنگی بهوجود میآید.
بله، برخی با دید کوتهبین خود میگویند این شعر برای نوجوان و جوان خوب نیست! درصورتی که ما یک بیت در شعر بزرگان نداریم که بخواهد کسی را به شورش و آشوب دعوت کند و برانگیزد؛ اتفاقاً به نظر بنده همین فاصله انداختنها بین فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی با مردم است که مشکلات کنونی را بهوجود آورده، غالب کارشناسان معتقدند که فرهنگ پایه همه حوزههای کشور است، بنابراین اگر نوجوان ما با حافظ و مولانا و بهواقع فرهنگ غنی خود آشنا بود که بازی کامپیوتری غربی نمیکرد تا به ضمیر ناخودآگاهش جنگ، خونریزی و تخریب وارد شود، فیلم ترکیهای نمیدید که باور خیانت و فروپاشی زندگی خانوادگی در ذهنش ایجاد شود یا میل به زندگی مجردی پیدا کند یا از برنامههای دیگر ابتذال را بیاموزد.
میخواهید از برخی رودکی شعر انقلاب بسازید
جناب طراوتیتوانا بنده چون در بخش ادبی روزنامه فعال هستم و با دیگر شاعران و نویسندگان همدانی هم مصاحبه داشتهام، از معدود پیشکسوتان شنیدهام اوضاع چاپ و نشر و حمایت فرهنگی خوب است! گرچه برای خودم هم باورپذیر نبوده، اما جنابعالی بفرمایید این موضوع با توجه به نظر و موضع شما در این رابطه، چطور توجیه می شود.
برخی انتشارات بزرگ، نامدار و قَدر کشور که در زمینه شعر و داستان و ادبیات انقلاب کار میکنند و هزینههای آنان از بیتالمال تأمین میشود، چند شاعر و نویسنده را دور خود جمع کردهاند که دایره بستهای است و فقط از آنها حمایت میکنند و اصلاً امثال من و جوانان دیگر و شاعران و نویسندگان شهرستانی را شاید نشناسند؛ باری رئیس حوزه هنری کشور به همدان آمده بودند، بنده به ایشان گفتم اینکه 40 بار کتاب فلان شاعر را تجدید چاپ میکنید، چه فایدهای دارد؟ میخواهید از او رودکی شعر انقلاب بسازید؟ چرا از شاعرهای شهرستانی حمایت نمیکنید؟ که جوابی هم نداشتند.
چرا این تفاوت را قائل هستند؟ درصورتی که شما هم شعر مذهبی و آیینی میگویید و بهواقع انقلابی هستید.
ما تریبون معرفی نداریم، نه آنکه آنها بخواهند تفاوتی قائل باشند، وگرنه بنده هم شعر برای امام حسین، شعر برای انقلاب و شعر آیینی سرودهام؛ مسئولان ما از تریبونسازی میترسند. اگر منِ طراوتی هر هفته تا تهران رفتم و جلوی دید بودم و شعرهایم را عرضه کردم، شناخته میشوم، وگرنه محکوم به گمنامی میشوم و کسی دنبالم نمیآید که من را بشناساند و اگر هم بیایند، سالی یکبار؛ میگویند شاعر خود برود رابطه ایجاد و التماس برای چاپ کتابش بکند و غیره. درصورتی که این مهم وظیفه منِ شاعر نیست، من شاعرم و فقط باید شعر بسرایم، نه اینکه بازاریابی کنم! خود شما بهعنوان رسانه ابتدای مصاحبه گفتید که سال 97 از من سراغ گرفتهاید و حالا بعد از چهار الی پنج سال به دنبالم آمدهاید، درصورتی که من طی این سالها حرفهای زیادی برای گفتن داشتم، البته منِ نوعی را میگویم و حرفم عدم حمایتها است؛ همچنین صداوسیما و همه ارگانهای ذیربط که حمایت خوبی ندارند، درصورتی که بهعنوان مثال صداوسیما میتواند برنامهای بسازد که شاعران و نویسندگان همدانی شناخته شوند.
جناب طراوتیتوانا ما قصد داشتیم مصاحبه حالوهوای ادبی داشته باشد که نشد و الخیر فی ماوقع، لابد حکمت این بوده که گلایههای قشر شما منعکس شود؛ اما دست کم در انتهای مصاحبه بپردازیم به آثار شما، لطفاً بفرمایید با توجه به اینکه ترکزبان هستید، شعر ترکی هم سرودهاید؟
بله، درواقع بنده در نوجوانی کارم را با شعر ترکی شروع کردم، اما متأسفانه آنها را مدون نکردهام، چراکه آموزش رسمی ما زبان فارسی بوده و ما به ظرایف این زبان مسلطتر شدیم و شعر به زبان فارسی گفتهایم.
در رابطه با آثاری که از سال 97 در دست چاپ هستند و هنوز حمایتی نشده که چاپ شوند برایمان توضیح دهید.
بنده مربی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هستم، اما دایره چاپ آثار این نهاد به اندازهای محدود است که از منِ مربی که به بیانی سرمایه آنها هستم، استفاده نشده که از شعرهایم چاپ کنند و یا از بنده بخواهند که مثلاً اشعاری برای کودکان کار بسرایم و غیره. از طرفی میدانم اینقدر کار پیچوخم دارد و در تهران به حدی رابطه حاکم است که اگر بخواهم یک مجموعه 20 صفحهای برای چاپ بدهم، 6 سال باید منتظر بمانم تا چاپ شود که آدم در این صورت انگیزهاش را از دست میدهد، پیر میشود و بهاصطلاح قیدش را میزند؛ البته من شعرهایم را برای نشریات کشوری معتبر مانند سلام بچهها، کیهان بچهها، دوست نوجوان و کودک میفرستم و چاپ میشود.
انشاالله که اوضاع روزبهروز بهتر شود؛ جناب طراوتیتوانا بهعنوان حُسن ختام شعری از مجموعههایی که چاپ نشده برایمان بخوانید.
«بردمش یک نظر و باختمش چندینبار/ هی به دل بردم و انداختمش چندینبار
مثل بتهای کهنسال که دارند ابهام/ در خیالات خودم ساختمش چندینبار
اهل این کوچه ولی دورتر از هر چیزی/ رد شد از پیشم و نشناختمش چندینبار
عشق آن قصه دیرینه دلخواهی بود/ که چنین غمزده پرداختمش چندینبار
قلب من خانه درحال فروپاشی بود/ عشق شد واسطه و ساختمش چندینبار»
شناسه خبر 63280