تعلیم و تربیت به عنوان سنگ بنای توسعه فردی و اجتماعی، نقشی اساسی در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی ایفا میکند.

نظام آموزشی کارآمد، با تقویت مهارتهای شناختی و آگاهیهای اخلاقی، افراد را توانمند میسازد تا در مواجهه با چالشهای پیچیده زندگی، انتخابهای آگاهانهتری داشته باشند. آموزشِ مبتنی بر پرورش ارزشهایی مانند مسئولیتپذیری، احترام به حقوق دیگران و تابآوری روانی، نه تنها از بروز رفتارهای پرخطر مانند اعتیاد، خشونت یا جرم جلوگیری میکند، بلکه حس تعلق به جامعه را نیز تقویت مینماید. در این راستا، خانواده، مدارس و نهادهای آموزشی به عنوان کانونهای پیشگیری اولیه، با شناسایی زودهنگام عوامل خطر (مانند فقر فرهنگی یا طرد اجتماعی) و ارائه راهکارهای عملی، میتوانند بستری امن برای شکلگیری نسلی آگاه و مسئول فراهم آورند.
از سوی دیگر، تعلیم و تربیت فراگیر و عادلانه، به کاهش نابرابریهای ساختاری که خاستگاه بسیاری از آسیبهای اجتماعی است، کمک شایانی میکند. دسترسی برابر به آموزش کیفی، به ویژه برای گروههای محروم یا حاشیهنشین، امکان خروج از چرخه فقر و بازتولید مشکلاتی مانند کودککاری یا ازدواج زودهنگام را فراهم میسازد. علاوه بر این، آموزش مهارتهای ارتباطی و شهروندی، زمینهساز مشارکت فعال افراد در حل مسائل جمعی و نهادینهسازی فرهنگ گفتوگو، مدارا و همبستگی اجتماعی میشود. در واقع، سرمایهگذاری در حوزه تعلیم و تربیت، نه یک هزینه، بلکه راهبردی هوشمندانه برای ساختن جامعهای مقاوم، پویا و کمآسیب است که در آن انسانها به جای قربانی بودن، نقش کنشگران آگاه و تغییرساز را ایفا میکنند.
اگر بخواهیم به اهمیت توجه به تعلیم و تربیت بپردازیم بهترین زمان اکنون است که در آستانه 8 اسفند روز تعلیم و تربیت اسلامی یک حادثه تراژیک همه مردم را بهتزده کرد دانشجوی جوانی در هنگام برگشت به خوابگاه مورد تعرض سارقان قرار گرفت و کشته شد پس از دستگیری سارقان فارغ از حاشیههای سیاسی این موضوع یک نکته مهم توجهها را به خود جلب کرد و آن اینکه مجرمان که به مضروب کردن مقتول اقرار کردند نیز تقریبا هم سن او بودند و در این باید شاید ذهن بسیاری را این مسئله درگیر خود سازد که عامل اصلی این حادثه دردناک چه بودهاست؟ یکی از اصلیترین عوامل کمکاری در حوزه تعلیم و تربیت با لحاظ نقشآفرینان این عرصه مهم اثرگذار است
*خانواده: نخستین نهاد تربیتی و شکست در انتقال ارزشها
خانواده بهعنوان نخستین محیط تربیتی، نقش کلیدی در شکلگیری شخصیت، تابآوری روانی و درک مفاهیمی مانند احترام به حقوق دیگران دارد. با این حال، در جامعهای که فشارهای اقتصادی و تحولات سریع فرهنگی، بسیاری از خانوادهها را به سمت الگوهای تربیتی سهلگیرانه یا سختگیرانه افراطی سوق داده و بدینترتیب انتقال ارزشهای اخلاقی با اختلال مواجه میشود. پژوهشها نشان میدهند نبود گفتوگوی مؤثر در خانواده، کاهش نقش والدین بهعنوان الگوهای رفتاری و فقدان آموزش مهارتهای زندگی مانند کنترل خشم، همدلی و حل تعارض، میتواند جوانان را به سمت رفتارهای پرخطر سوق دهد.
* نظام آموزشی: تمرکز بر محفوظات بهجای پرورش شهروند مسئول
نظام آموزشی ایران، با تأکید انحصاری بر موفقیت تحصیلی و بیتوجهی به حوزه پرورش، نتوانسته است نقش خود را بهعنوان نهاد پیشگیری از جرم ایفا کند. مدرسهها و دانشگاهها عموماً فاقد برنامههای منسجم برای آموزش حقوق انسانی، تابآوری در برابر بحرانها، یا تقویت حس مسئولیتپذیری اجتماعی و تربیت دینی هستند. برای نمونه، درسی مانند «مهارتهای زندگی» که میتواند به دانشآموزان در مدیریت تعارضات بدون خشونت کمک کند، اغلب حاشیهای است یا با بیکیفیتی اجرا میشود در آموزش عالی نیز از برنامه منسجمی برای تربیت نیروی انسانی متعهد و مسئولیتپذیر کمتر میتوان سراغ گرفت
* نهادهای فرهنگی: غفلت از گفتوگوی بیننسلی و اخلاق جمعی
نهادهای فرهنگی مانند کانونهای هنری، سازمانهای مردمنهاد، مساجد و هیئتهای مذهبی که میتوانند با ایجاد فضای گفتوگو و تقویت همبستگی اجتماعی، از انزوای جوانان بکاهند، در سالهای اخیر بهدلیل تمرکز بر فعالیتهای نمایشی و گزارشی، نتوانستهاند نقش واسطهای مؤثر بین جوانان و جامعه ایفا کنند. فقدان برنامههای مشارکتی که جوانان را به حل مسئلههای محلی تشویق کند، یا پویشهای ضدخشونت که با زبان هنر و ورزش پیام صلح را منتقل کنند، به گسترش حس بیگانگی و بیپناهی در نسل جوان دامن زده است.
اما در پاسخ به پرسش چه باید کرد؟ میتوان گفت برای جلوگیری از تکرار چنین فجایعی، نهادهای تعلیم و تربیت و فرهنگی باید بازتعریف شوند، به نحویکه از خانواده گرفته تا آموزش و پرورش، آموزش عالی و صدا وسیما هر کدام باید سهم خود را برای تحقق تعلیم و تربیت متعالی در جامعه ادا کنند یکی از آفتهای این حوزه به ویژه در آموزش و پرورش و آموزش عالی کم شدن سهم پرورش و کارفرهنگی به معنی کار کیفی اثرگذار است به نحویکه برای مسئولان این عرصه علاوه بر سیاستزدگی که به خوبی در سخنان رئیس دانشگاه تهران در واقعه اخیر هویدا بود برنامهریزی و هزینه کردن برای امر تربیت نسل جوان کمترین ارزش و اهمیت را دارد.
از سوی دیگر، تعلیم و تربیت فراگیر و عادلانه، به کاهش نابرابریهای ساختاری که خاستگاه بسیاری از آسیبهای اجتماعی است، کمک شایانی میکند. دسترسی برابر به آموزش کیفی، به ویژه برای گروههای محروم یا حاشیهنشین، امکان خروج از چرخه فقر و بازتولید مشکلاتی مانند کودککاری یا ازدواج زودهنگام را فراهم میسازد. علاوه بر این، آموزش مهارتهای ارتباطی و شهروندی، زمینهساز مشارکت فعال افراد در حل مسائل جمعی و نهادینهسازی فرهنگ گفتوگو، مدارا و همبستگی اجتماعی میشود. در واقع، سرمایهگذاری در حوزه تعلیم و تربیت، نه یک هزینه، بلکه راهبردی هوشمندانه برای ساختن جامعهای مقاوم، پویا و کمآسیب است که در آن انسانها به جای قربانی بودن، نقش کنشگران آگاه و تغییرساز را ایفا میکنند.
اگر بخواهیم به اهمیت توجه به تعلیم و تربیت بپردازیم بهترین زمان اکنون است که در آستانه 8 اسفند روز تعلیم و تربیت اسلامی یک حادثه تراژیک همه مردم را بهتزده کرد دانشجوی جوانی در هنگام برگشت به خوابگاه مورد تعرض سارقان قرار گرفت و کشته شد پس از دستگیری سارقان فارغ از حاشیههای سیاسی این موضوع یک نکته مهم توجهها را به خود جلب کرد و آن اینکه مجرمان که به مضروب کردن مقتول اقرار کردند نیز تقریبا هم سن او بودند و در این باید شاید ذهن بسیاری را این مسئله درگیر خود سازد که عامل اصلی این حادثه دردناک چه بودهاست؟ یکی از اصلیترین عوامل کمکاری در حوزه تعلیم و تربیت با لحاظ نقشآفرینان این عرصه مهم اثرگذار است
*خانواده: نخستین نهاد تربیتی و شکست در انتقال ارزشها
خانواده بهعنوان نخستین محیط تربیتی، نقش کلیدی در شکلگیری شخصیت، تابآوری روانی و درک مفاهیمی مانند احترام به حقوق دیگران دارد. با این حال، در جامعهای که فشارهای اقتصادی و تحولات سریع فرهنگی، بسیاری از خانوادهها را به سمت الگوهای تربیتی سهلگیرانه یا سختگیرانه افراطی سوق داده و بدینترتیب انتقال ارزشهای اخلاقی با اختلال مواجه میشود. پژوهشها نشان میدهند نبود گفتوگوی مؤثر در خانواده، کاهش نقش والدین بهعنوان الگوهای رفتاری و فقدان آموزش مهارتهای زندگی مانند کنترل خشم، همدلی و حل تعارض، میتواند جوانان را به سمت رفتارهای پرخطر سوق دهد.
* نظام آموزشی: تمرکز بر محفوظات بهجای پرورش شهروند مسئول
نظام آموزشی ایران، با تأکید انحصاری بر موفقیت تحصیلی و بیتوجهی به حوزه پرورش، نتوانسته است نقش خود را بهعنوان نهاد پیشگیری از جرم ایفا کند. مدرسهها و دانشگاهها عموماً فاقد برنامههای منسجم برای آموزش حقوق انسانی، تابآوری در برابر بحرانها، یا تقویت حس مسئولیتپذیری اجتماعی و تربیت دینی هستند. برای نمونه، درسی مانند «مهارتهای زندگی» که میتواند به دانشآموزان در مدیریت تعارضات بدون خشونت کمک کند، اغلب حاشیهای است یا با بیکیفیتی اجرا میشود در آموزش عالی نیز از برنامه منسجمی برای تربیت نیروی انسانی متعهد و مسئولیتپذیر کمتر میتوان سراغ گرفت
* نهادهای فرهنگی: غفلت از گفتوگوی بیننسلی و اخلاق جمعی
نهادهای فرهنگی مانند کانونهای هنری، سازمانهای مردمنهاد، مساجد و هیئتهای مذهبی که میتوانند با ایجاد فضای گفتوگو و تقویت همبستگی اجتماعی، از انزوای جوانان بکاهند، در سالهای اخیر بهدلیل تمرکز بر فعالیتهای نمایشی و گزارشی، نتوانستهاند نقش واسطهای مؤثر بین جوانان و جامعه ایفا کنند. فقدان برنامههای مشارکتی که جوانان را به حل مسئلههای محلی تشویق کند، یا پویشهای ضدخشونت که با زبان هنر و ورزش پیام صلح را منتقل کنند، به گسترش حس بیگانگی و بیپناهی در نسل جوان دامن زده است.
اما در پاسخ به پرسش چه باید کرد؟ میتوان گفت برای جلوگیری از تکرار چنین فجایعی، نهادهای تعلیم و تربیت و فرهنگی باید بازتعریف شوند، به نحویکه از خانواده گرفته تا آموزش و پرورش، آموزش عالی و صدا وسیما هر کدام باید سهم خود را برای تحقق تعلیم و تربیت متعالی در جامعه ادا کنند یکی از آفتهای این حوزه به ویژه در آموزش و پرورش و آموزش عالی کم شدن سهم پرورش و کارفرهنگی به معنی کار کیفی اثرگذار است به نحویکه برای مسئولان این عرصه علاوه بر سیاستزدگی که به خوبی در سخنان رئیس دانشگاه تهران در واقعه اخیر هویدا بود برنامهریزی و هزینه کردن برای امر تربیت نسل جوان کمترین ارزش و اهمیت را دارد.
شناسه خبر 92272