ایران را باید دوباره روایت کرد
نسل امروز اگر تاریخ ایران را بشناسد، وطن را دوست خواهد داشت
زبان، حافظه و هنر؛ سه ستون هویت ملی/ تاریخ فقط گذشته نیست، مسئولیت امروز ماست
معلم و پژوهشگر تاریخ، معتقد است آسیبهایی مانند احساس بیگانگی با وطن، تنها از طریق آگاهی و آموزش نسل جدید نسبت به تاریخ، فرهنگ و هویت ملی ایران قابل درمان است. او تأکید دارد باید تاریخ و فرهنگ کشور را بهگونهای جذاب و ملموس در مدارس آموزش داد تا نسل جوان، پیوندی عمیقتر با سرزمین خود پیدا کند.

در جهان امروز که گاه هویت ملی در هجوم دادههای بیمرز رنگ میبازد، بازگشت به ریشهها و تماشای گذشته از زاویهای نو، ضرورتی دوچندان یافته. وطن برای ما ایرانیان تنها یک سرزمین نیست، بلکه مجموعهای از تاریخ، فرهنگ، زبان و تمدن است که قرنها در پی هم با اندیشهها و آرمانهای بزرگ شکل گرفته. این پیوند عاطفی و روحی با وطن، از روزگار کهن تا به امروز در دل مردم این سرزمین جریان داشته و بهعنوان یک ارزش ماندگار باقی مانده است.
تاریخ ایران مملو از لحظات پر افتخار و سرشار از فداکاریهایی است که در آن مردم برای حفظ کیان وطن خود، جان و مالشان را فدای آرمانهای بزرگ کردهاند. از دلاوریهای سرداران ایران در میدانهای جنگ تا شاعران و اندیشمندانی که با قلم خود، عشق به وطن را در دلها زنده نگه داشتند، همه و همه گواهی بر این است که حب وطن در آینه تاریخ ایران نهتنها یک احساس گذرا بلکه یک تعهد دیرینه و پایدار بوده است. این پیوند عاطفی، امروز بیش از پیش نیازمند بازشناسی و تأمل است، چراکه در دنیای پر از تغییرات سریع و بیوقفه، درک و شناخت دقیق تاریخ و تمدن میتواند به نسلهای امروز کمک کند تا با آگاهی از گذشته، مسئولیتهای خود در قبال وطن را بهدرستی درک کرده و از آن دفاع کنند.
با ذکر این مقدمه و در همین راستا، گفتوگوی حاضر با راهنمای موزه، مترجم، معلم و پژوهشگر تاریخ، تلاشی است برای بازخوانی تاریخ و فرهنگ ایران با نگاهی مسئولانه و انسانی. مریم محمدی را میتوان پلی میان روایت و واقعیت دانست؛ زنی که سالهاست در میانه موزهها، کلاسهای درس و متون کهن، به جستوجوی فهم عمیقتری از ایران پرداخته. نگاه او، ترکیبی است از دانش دقیق، تجربه میدانی و دغدغهای روشن برای آموزش، آگاهی و بیداری فرهنگی.
در این گفتوگو، از چیستی فرهنگ هشتهزار ساله ایران تا جایگاه زبان فارسی، از هنر و حافظه تاریخی تا نقش آموزش در پرورش وطندوستی، مسائلی مطرح شدهاند که در دل خود پرسشهایی بنیادین درباره هویت، مسئولیت و آینده نهفته دارند.
*خانم محمدی! شما که سالها در حوزه تاریخ ایران مطالعه و بررسی میدانی داشتهاید، وقتی از «تمدن هشتهزار ساله ایران» سخن میگوییم، دقیقاً به چه میراث و شواهدی اشاره داریم؟
در مورد این پرسش باید به نکتهای بسیار مهم توجه کنیم.
وقتی درباره ایران کهن سخن میگوییم، دو رویکرد پیشِرو داریم که بر واژه «تمدن» (civilization) یا بر «فرهنگ» (culture) تمرکز میکنیم.
در دیدگاهی که بر بررسی تمدن متمرکز است، فلات ایران با ویژگیهای کامل تمدنی شناخته میشود؛ مانند تمدن عیلام، شهرهای بزرگ دورههای مفرغ و آهن و ساختارهای سیاسی منسجم که زمینهساز شکلگیری دولتهای تاریخی چون مادها، هخامنشیان و حکومتهای پس از آن شدهاند. عموم مردم نیز وقتی از قدمت ایران سخن میگویند، معمولاً به همین بخش تمدنی اشاره دارند.
اما اگر از منظری وسیعتر به تاریخ نگاه کنیم و بر آداب و رسوم، باورها، فرهنگ و هنر تمرکز داشته باشیم، میتوانیم درباره شیوه زندگی مردمان شکارچی– گردآور ساکن فلات ایران تحقیق کنیم.
یا اگر از منظر «دیرینهشناسی انسان» (پالئوآنتروپولوژی) به ایران نگاه کنیم، شگفتزده خواهیم شد. برای نمونه، دکتر حامد وحدتینسب و گروه باستانشناسیاش، در حال کاوش در غار قلعهکرد قزوین، شواهدی از استقرار انسان در فلات ایران با قدمتی در حدود 500 هزار سال یافتهاند.
این کشف، نظریههای مربوط به تاریخ استقرار انسان در ایران را دگرگون کرده است. در واقع، غار قلعهکرد قزوین یکی از کهنترین محوطههای استقراری در تمام منطقه جنوبغرب آسیا بهشمار میآید.
*با توجه به پیشینه درخشان این سرزمین، چرا امروزه در بخشی از جامعه، حس غرور نسبت به این میراث بزرگ تا حدی تضعیف شده است؟
من آموزش و پرورش را در این زمینه بهشدت مقصر میدانم، چون بچهها از 6 تا 18 سالگی، مفیدترین زمان روز و بهترین سالهای یادگیریشان را در مدرسه میگذرانند.
معلمان تاریخ باید با هدف آگاهیبخشی و پرورش حس وطندوستی، تاریخ را به شکلی جذاب و شیرین روایت کنند.
*بله آموزش و پرورش عملکرد رضایتبخشی ندارد؛ ارزیابی شما از عملکرد نظام آموزشی در زمینه پرورش حس هویت ملی و حب وطن چگونه است؟
نیازی به بررسی خاصی نیست. شما از نخستین جوانی که میبینید بپرسید درباره تپه حسنلو و جام طلای آن، چه میداند، یا مثلاً درباره غار اسرارآمیز کلماکره و قصه جالبش چیزی شنیده؟ یا مثلاً بپرسید میدانستی نخستین پویانمایی جهان روی سفالینهای از شهر سوخته اجرا شده؟
این جوانها در همین آموزش و پرورش درس خواندهاند و از قصههای تاریخی بیخبرند.
*بهنظر شما چه کاستیهایی در محتوای آموزشی مدارس و شیوههای تدریس وجود دارد که موجب فاصله گرفتن دانشآموزان از تاریخ و فرهنگ خود شده است؟
شیوههای آموزش بهشدت قابل نقد است. روخوانی از متن کتاب و الزام دانشآموزان به حفظ مطالب برای نمره گرفتن، متأسفانه هنوز هم رایجترین شیوه تدریس تاریخ است.
* پس روشهای فعلی تدریس تاریخ، ادبیات و مطالعات اجتماعی نیازمند بازنگری جدیاند؟
بله. نتیجه این شیوه تدریس را که دیدهایم، بهتر است تدریس با شیوه روایتمحور و پژوهشمحور و بهکارگیری فنون بازسازی (گیمیفیکیشن) را ارزیابی کنیم. به عقیده من، این شیوهها میتوانند نگاه دانشآموزان به تاریخ را زیر و رو کنند.
*بهنظر شما چه تغییراتی میتواند در نظام آموزشی ایجاد شود تا حس مسئولیت، آگاهی تاریخی و تعلق فرهنگی در دانشآموزان تقویت شود؟
از فضای رقابتمحور و نمرهمحور دور شدن، اتفاق شگفتانگیزی در عرصه آموزش و پرورش خواهد بود که متأسفانه شخصاً امیدی ندارم اتفاق بیفتد، ولی لااقل میشود در زمینه تدریس تاریخ به این فضا نزدیکتر شد و این درس را با شیوههای پژوهشمحور پیش برد.
*بسیار خوب، به این بخش هم بپردازیم که زبان فارسی تا چه اندازه در حفظ هویت ملی و فرهنگی ایرانیان نقش داشته و این نقش در دنیای امروز دستخوش چه تغییراتی شده است؟
زبان فارسی، عنصر وحدت و پل تاریخی بین نسلهاست. زبان روزمره ما همان زبانیست که شیخ اجل سعدی با آن شعر سرود و عالیجناب فردوسی با آن حماسه آفرید. گرچه نسل جوان امروز با زبانهای بیگانه مواجهه زیادی دارد و از ادبیات کلاسیک ما فاصله گرفته، اما هنوز هم فرصت برای علاقهمند کردن این نسل به ادبیات کهن وجود دارد.
*شما زبان فارسی را در معرض تهدید یا فرسایش میبینید؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، این موضوع چه تبعاتی برای هویت فرهنگی و ملی ما خواهد داشت؟
با تعبیر «فرسایش» برای زبان شیرین فارسی موافق نیستم، ولی قطعاً این زبان در معرض تهدید است.
فاصله گرفتن نسل جوان از ادبیات فارسی، نفوذ واژههای بیگانه که نماد نوع خاصی از سبک زندگی هستند و عدم دقت در نگارش و گفتار که محصول سرعت ارتباطات جهان مجازی است، زبان فارسی را چه در حوزه نوشتار و چه گفتار تهدید میکند.
ارتباط زبان و هویت ملی مبحث مفصلی است. همینقدر بدانیم که زبان صرفاً ابزار ارتباط نیست؛ ما به کمک زبان جهان و زندگی را میفهمیم.
تضعیف زبان یک ملت ارتباط او را با گذشته منقطع و هویت ملیاش را دستخوش گسست خواهد کرد.
*در متون ادبیات فارسی، بهویژه در آثار کلاسیک، نشانههایی از وطندوستی و عشق به سرزمین دیده میشود؟ آن آثار بیشتر بر چه جنبههایی تمرکز دارند؟
ادبیات اسطورهای و ملی ما حول مفهوم وطندوستی میچرخد و در آن بر جنبه حفظ وطن از شر دشمن و بیگانگان تأکید شده است.
پهلوانان اسطورهای و قهرمانان ملی ما نیز در حال دفاع از وطن تصویر شدهاند. همین نگاه در طول تاریخ گسترده شده و بر قامت شخصیتهای مختلفی، از پهلوانان تا شهدا، منطبق شده است.
*جایگاه «حافظه تاریخی» در فرهنگ امروز ایرانیان را چگونه ارزیابی میکنید؟
نخست باید بپرسیم؛ حافظه تاریخی چگونه پرورش پیدا میکند و چه کاربردی دارد؟
برای پرورش حافظه تاریخی، باید نظام آموزشی تفکرمحور داشته باشیم، نه حافظهمحور.
تفکر انتقادی باعث میشود نسل جدید بتواند روایتهای مختلف تاریخی را بررسی کند. در این صورت، حافظه تاریخی به او کمک خواهد کرد تا وقایع و رویدادها را از منظر بلند تاریخ ببیند و بهتر بشناسد.
*آیا شما بر این باورید که شناخت و افتخار به گذشته باشکوه تاریخی، میتواند در تقویت حس وطندوستی مؤثر باشد؟ یا پذیرش جنبههای تلخ تاریخ نیز در این مسیر ضرورت دارد؟
وقتی درباره تاریخ حرف میزنیم، باید تمام جنبهها را بشناسیم؛ از افتخارات تا شکستها. مجموعه اینها ما را به شناخت و آگاهی میرساند و از این آگاهی، عشق و تعلق خاطر بهوجود میآید.
*برخی معتقدند که تاریخ، مسئلهای مربوط به گذشته است و اولویت امروز جامعه مسائل اقتصادی و معیشتی است. نظر شما درباره این دیدگاه چیست؟
به چنین اولویتبندی قائل نیستم. بهنظرم آگاهی نسبت به تاریخ و علاقه و دلبستگی به وطن مهم است و هیچ تناقضی با رسیدگی و توجه به مسائل معیشتی و اقتصادی ندارد.
*هنر ایرانی، اعم از معماری، موسیقی، خوشنویسی و سایر شاخهها، چه نقشی در انتقال و ترویج حس تعلق به سرزمین ایفا کرده است؟
قطعاً هنر پرافتخار ایران در طول تاریخ کهن، عرصه تجلی و ظهور احساسات، اندیشهها و باورها بوده است.
اگر در تاریخ به عقب بازگردیم، به سفالینهها و هنرهای دستی میرسیم که نقوش متنوعی از حیوانات و تصاویری از آداب و رسوم و سبک زندگی انسان در آنها نقش بسته است.
اگر ادامه دهیم و هنر ایران در دوران اسلامی را بکاویم، باز هم به آیینهای از سبک زندگی و اعتقادات مردم آن دوران خواهیم رسید.
تلاش مردمان این سرزمین برای تولید آثار هنری و ثبت اعتقادات در قالب هنر، به واقع تلاشی برای حفظ و تداوم فرهنگ این مرز و بوم بوده است.
*آیا تضعیف هنر ملی میتواند به کاهش حس هویت و وطندوستی در نسلهای آینده بیانجامد؟
هنر وسیلهای برای بیان احساس است. تضعیف هنر ملی باعث قطع ارتباط عاطفی و احساسی نسل جدید با وطن خواهد شد.
آن کسی که معماری ایرانی، خوشنویسی، نگارگری، قالیبافی، معماری و سایر هنرهای اصیل را میشناسد، ارتباط و علاقه محکمتری با وطن دارد به نسبت کسی که هیچ شناختی از هنر ملی ندارد.
*چه راهکارهایی را برای بازآفرینی پیوند نسل جدید با هنر و فرهنگ ایرانی پیشنهاد میفرمایید؟
پیش از آموزش نسل جدید، باید بیاموزیم که چطور آموزش دهیم. این اصل مهمیست. شیوههای نوین و تعاملی آموزش قطعاً در ایجاد پیوند مؤثر خواهد بود.
*از دیدگاه شما، تفاوت میان وطندوستی و ملیگرایی افراطی در چیست؟
بهنظر من حس وطندوستی برخاسته از آگاهی و شناخت تاریخ است، اما حس ملیگرایی اگر به افراط و باور برتری قومی و نژادی برسد، قطعاً محصول ناآگاهی و تعصب کورکورانه است.
*در جهانی که بسیاری از جوانان ایرانی به مهاجرت میاندیشند و گاه نسبت به کشور خود احساس بیگانگی دارند، حب وطن چگونه معنا پیدا میکند؟
در مورد مهاجرت، بهنظرم باید به این نکته دقت کنیم که هر مهاجرتی الزاماً مغایر با حب وطن نیست و هر کسی که در مملکت مانده و حتی مسئولیت پذیرفته، الزاماً از سر حب وطن چنین نکرده است.
اما در مورد حس بیگانگی به وطن باید صحبت کرد.
آسیب به محیط زیست، میراث فرهنگی، خودباختگی در برابر مناسک و زبان بیگانه، و ناآگاهی از مراسم ایرانی و زبان فارسی، همه را میتوان زیرمجموعه همان حس بیگانگی به وطن دستهبندی کرد.
*اگر بخواهید پیامی به نسل جوانی بدهید که از شرایط موجود خسته و نسبت به وطن دلسرد شدهاند، آن پیام چه خواهد بود؟
بی هیچ اغراق و تعارفی به جوانان حق میدهم که دلزده و دلسرد باشند. جوانی دوران شور و سرزندگی است و به همین علت مشکلات و آسیبها تأثیر بیشتری بر روحیه جوان میگذارند.
ولی آنکه وطنش را دوست ندارد، دچار احساس بیتفاوتی و بیگانگی میشود، نه دلسردی و خستگی.
واقعیت این است که قلب همین جوانهای خسته از شرایط، برای ایران میتپد. باید دسترسی به مسئولان داشته باشیم و توصیه کنیم که بچهها سرمایههای فردای این وطن هستند؛ به آموزش و پرورش آنها و شکوفایی حس وطندوستی در وجودشان اهمیت بدهید.
*بهنظر شما وطندوستی صرفاً یک احساس طبیعی است یا قابلیتی است که باید آن را آموخت و پرورش داد؟
بدون شک حسی است که باید پرورش داد. کودکی را تصور کنید که مادرش قصهای شگفتانگیز و جذاب از شهر اسرارآمیزی میگوید به اسم شهر سوخته؛ شهری با فرهنگی غنی و مردمانی باهوش و زکاوتی عجیب که نخستین چشم مصنوعی جهان را اختراع کردهاند و در پایان تأکید میکند که این قصه واقعی است و این شهر در ایران ماست.
این کودک در حس افتخار به وطن، با کودکی که هرگز تاریخ با قصههای جذاب برایش روایت نشده، یکی خواهد بود؟
*ممنون از وقتی که به ما دادید؛ در پایان، اگر بخواهید در یک جمله، مفهوم وطن و عشق به این سرزمین را برای نسل امروز تعریف کنید، نه فقط بهعنوان یک مفهوم تاریخی یا فرهنگی، بلکه بهعنوان یک مسئولیت انسانی، آن جمله چیست؟
نسل در نسل، پشت در پشت، از دوران کهن مردان و زنان غیوری بودهاند که در راه حفظ این مرز و بوم با جان و دل تلاش کردهاند. امروز نوبت حفظ این فرهنگ و این خاک به ما رسیده است.
آگاه باشیم و دیگران را آگاه کنیم؛ این مهمترین مسئولیت ماست.
*ایران تنها یک نام نیست...
گفتوگوی پیشرو، نه صرفاً درباره واژه «وطن» بلکه درباره ریشههای عاطفی، فرهنگی و تاریخی ما با این سرزمین است؛ ریشههایی که گاه در هیاهوی روزمرگی و بیتوجهی، پنهان میمانند. اما آنچه روشن است، اینکه حب وطن را باید آموخت، پاس داشت و منتقل کرد. نه با شعار، بلکه با شناخت، تجربه و آموزش مؤثر. مسئولیت ما در قبال این خاک، فراتر از مرزهای جغرافیاست؛ مسئولیتی است فرهنگی، اخلاقی و تاریخی. شاید تغییر از بالا دشوار باشد، اما از پایین، از کلاسهای درس، از قصههای شبانه، از موزهها و حتی از نگاه کنجکاو یک کودک آغاز میشود. ایران، تنها یک نام نیست؛ حافظه جمعیِ نسلهایی است که آمدهاند تا آن را زندگی کنند، نهفقط زندگی در آن.
شناسه خبر 93704