شناسه خبر:93815
1404/2/2 07:42:55

دکتر امان‌الله قرائی‌مقدم گفت: مفهوم مهاجرت تنها به جابه‌جایی فیزیکی افراد محدود نشده و پدیده‌ای نوظهور به‌نام «مهاجرت ذهنی» در حال گسترش است که با وجود خاموش بودن، تأثیرات عمیقی بر سرمایه انسانی کشور دارد. جوانانی که هنوز در کشور حضور دارند، اما دیگر نه دل در گرو آن دارند، نه امیدی به آینده‌اش.

سپهرغرب، گروه - سمیرا گمار :

در سال‌های اخیر، بسیاری از تحلیل‌گران اجتماعی، روان‌شناسان، اساتید دانشگاه و حتی خانواده‌ها، بارها و بارها از «مهاجرت» سخن گفته‌اند؛ مهاجرتی که به‌طور مستقیم، با پدیده فرار مغزها، کاهش امید به آینده و بی‌اعتمادی اجتماعی گره خورده است. اما در پسِ این موج مهاجرت فیزیکی، پدیده‌ای عمیق‌تر و کم‌سر‌و‌صداتر در حال شکل‌گیری است که بسیاری آن را ندیده گرفته‌اند یا شاید از درک شدت و گستره آن غافل مانده‌اند؛ مهاجرت ذهنی جوانان.
مهاجرت ذهنی، به زبان ساده، همان لحظه‌ای‌ست که یک جوان، هنوز در خاک وطن ایستاده، اما در ذهنش، از آن عبور کرده. او هنوز در خیابان‌های شهرش قدم می‌زند، در دانشگاه تحصیل می‌کند، در شبکه‌های اجتماعی فارسی‌زبان فعال است، اما دل‌باخته آینده‌ای دور از این جغرافیاست. او دیگر با جامعه‌اش احساس تعلق نمی‌کند؛ امیدی به اصلاح، اعتمادی به وعده‌ها و اشتیاقی برای ماندن ندارد. در این وضعیت، حتی اگر سال‌ها در کشور بماند، عملاً دیگر نیرویی مولد و فعال نخواهد بود.

این پدیده نه‌تنها یک اختلال روانی یا تصمیم فردی نیست، بلکه بازتابی روشن از تحولات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی یک ملت است. مهاجرت ذهنی، صدای خاموش یک جامعه است که از درون تهی می‌شود، حتی اگر در ظاهر، همه چیز سر جای خود باشد. سکوتی که پشت آن، انبوهی از رنج‌های گفته‌نشده، آرزوهای سرکوب‌شده و امیدهای سوخته پنهان است.

در این میان، بیش از همه، جوانان تحصیل‌کرده، مجرد، خلاق و مستعد درگیر این وضعیت‌اند؛ کسانی که باید موتور محرک کشور باشند، اما امروز درگیر بی‌اعتمادی، ناامنی روانی، آینده‌ای مبهم و فقدان فضاهای رشد فردی و اجتماعی‌اند. آنان که باید به ساختن کشور کمک کنند، در حال ترک آن، یا لااقل ترک ذهنی آن، هستند.

این مسئله اگر به‌درستی فهم و مدیریت نشود، پیامدهایی بسیار عمیق‌تر از مهاجرت فیزیکی خواهد داشت؛ سستی پیوندهای ملی، تضعیف سرمایه اجتماعی، افزایش بی‌تفاوتی مدنی، گسترش افسردگی اجتماعی و در نهایت، فروپاشی پنهان زیربنای توسعه پایدار یک کشور.

برای تحلیل علمی و دقیق این پدیده، سراغ یکی از چهره‌های برجسته جامعه‌شناسی ایران رفتیم؛ دکتر امان‌الله قرائی‌مقدم، استاد دانشگاه، پژوهشگر و صاحب‌نظر در حوزه آسیب‌شناسی اجتماعی. وی با نگاهی عمیق و مبتنی بر سال‌ها پژوهش و تجربه، ریشه‌ها، پیامدها و راه‌های مقابله با این پدیده را برایمان تشریح کرد.

آنچه در ادامه می‌خوانید، حاصل گفت‌وگویی تفصیلی با ایشان است؛ گفت‌وگویی صریح، کارشناسانه و البته هشدارآمیز درباره واقعیتی که شاید هر روز در اطراف‌مان می‌بینیم، اما آن‌طور که باید و شاید، درک نمی‌کنیم.

*از دهه‌ها قبل هشدار داده‌ام

پژوهشگر آسیب‌شناسی اجتماعی در آغاز این گفت‌وگو با اشاره به سابقه‌ای طولانی در بررسی مهاجرت ذهنی در ایران گفت: بنده حدود 20 سال پیش در روزنامه همبستگی مقاله‌ای نوشتم با عنوان «چه کسی خسارت فرار از کشور را می‌پردازد؟»، در آن زمان هشدار دادم که تغییر ذهنیت جوانان به‌سوی خروج از کشور، صرف‌نظر از مهاجرت فیزیکی، می‌تواند هزینه‌های جبران‌ناپذیری برای کشور در پی داشته باشد. امروز متأسفانه شاهد گسترش این پدیده تا سطوح نوجوانان و دانش‌آموزان دوره راهنمایی نیز هستیم.

دکتر قرائی‌‌مقدم در تحلیل عوامل مهاجرت ذهنی جوانان، آن را ناشی از دو عامل دانست و افزود: عوامل درونی شامل ناامیدی از آینده، بی‌اعتمادی به ساختارهای رسمی، نگرانی از آینده شغلی، مسئله ازدواج، نبود چشم‌انداز روشن و تأثیرپذیری از اطرافیان و دوستان مهاجرت‌کرده است. این‌ها باعث می‌شود جوان احساس کند که در این سرزمین، آینده‌ای ندارد.

وی در ادامه به عوامل بیرونی نیز اشاره و اظهار کرد: از سوی دیگر، رسانه‌های فرامرزی، شبکه‌های ماهواره‌ای و تبلیغات کشورهای غربی با نمایش درِ باغ سبز، تصویری از بهشتِ خیالی از زندگی در آن کشورها ارائه می‌دهند. کسانی هم که مهاجرت کرده‌اند، به‌راست یا به‌دروغ، مدام می‌گویند اینجا امنیت هست، رفاه هست، آزادی هست، فرصت هست. همه این‌ها ذهن جوان را از اینجا جدا می‌کند، حتی اگر هنوز فیزیکی مهاجرت نکرده باشد.

*آب و هوای اجتماعی نامساعد است

وی سپس با بهره‌گیری از مفاهیم جامعه‌شناسی بیان کرد: به تعبیر جامعه‌شناسان، کشور باید از نظر «آب و هوای اجتماعی» مساعد باشد تا فرد رغبت به ماندن پیدا کند. امروز حتی خانواده‌هایی که عمری در این کشور زندگی کرده‌اند، به فرزندان خود توصیه می‌کنند که اینجا دیگر جای ماندن نیست.

*خروج نخبگان؛ زیانی ملی

این جامعه‌شناس برجسته با تأکید بر خسارات ناشی از خروج نخبگان تصریح کرد: آلفرد، اقتصاددان برنده نوبل، معتقد است که مهاجرت یک نخبه، معادل از دست رفتن 100 سال هزینه آموزش‌وپرورش برای یک شهر است. یعنی ما سال‌ها برای یک نخبه، یک پزشک، یک دانشجوی ممتاز هزینه می‌کنیم و در نهایت، این سرمایه را به‌رایگان در اختیار کشورهایی می‌گذاریم که هیچ سهمی در رشد آن فرد نداشته‌اند.

قرائی‌مقدم در ادامه به گفته‌های بنیامین هیگنز، جامعه‌شناس نامدار، اشاره کرد و توضیح داد: اگر کشوری ثروت‌های طبیعی، منابع انرژی، فناوری و سرمایه‌های مالی داشته باشد اما فاقد نیروی انسانی متخصص و پرورش‌یافته باشد، به توسعه واقعی نخواهد رسید.

وی در توضیح بیشتر افزود: از لحظه تولد، یک کودک برای کشور هزینه‌ساز است. از شیر دادن تا دبستان، دبیرستان، دانشگاه و حتی سربازی. طبق برآوردها، هزینه سرانه آموزش‌وپرورش یک فرد تا رسیدن به سن اشتغال میلیاردها تومان است. حال اگر این فرد کشور را ترک کند، آن سرمایه به کشور مقصد منتقل شده است.

*جوان امروز، امیدی برای ماندن ندارد

این استاد جامعه‌شناسی با لحنی هشدارآمیز ادامه داد: نبود تفریح، نشاط، شادی، آزادی‌های مشروع، نابرابری فرصت‌ها، نبود امنیت شغلی و اجتماعی، همگی از عواملی هستند که سبب شده جوان تحصیل‌کرده ما (به‌ویژه مجردها) بیش از آنکه به‌دنبال ساختن کشور باشد، در فکر ترک آن است.

*پیامدهای بلندمدت؛ رکود توسعه انسانی

قرائی‌مقدم در پاسخ به این پرسش که مهاجرت ذهنی در بلندمدت چه پیامدهایی برای کشور خواهد داشت؟ متذکر شد: ما سه نوع سرمایه داریم؛ طبیعی (مثل نفت و گاز)، فناورانه (مثل ماشین‌آلات و صنایع)، و انسانی. مهم‌ترین نوع، سرمایه انسانی است. کشورهایی چون امارات و عربستان با تمرکز بر تربیت نیروی انسانی و ایجاد جذابیت برای جذب نخبگان، از ما جلو زده‌اند؛ درحالی‌که ما هنوز درگیر از دست دادن سرمایه‌های انسانی‌مان هستیم.

وی در پایان تأکید کرد: مهندس، پزشک، معلم، مدیر، خبرنگار، پژوهشگر، این‌ها عناصر حیاتی یک ملت‌اند. هیچ برنامه توسعه‌ای بدون نیروی انسانی محقق نمی‌شود و تا زمانی که محیط برای ماندن این نیروها فراهم نشود، روند مهاجرت ذهنی و سپس مهاجرت واقعی، ادامه خواهد داشت.

*مهاجرت ذهنی، آینه ترک‌خورده جامعه

آنچه از دل این گفت‌وگو با دکتر قرائی‌مقدم برمی‌آید، تصویر شفاف و در عین حال نگران‌کننده‌ای از وضعیت اجتماعی جوانان در ایران است. مهاجرت ذهنی دیگر صرفاً یک اصطلاح دانشگاهی یا دغدغه روشنفکرانه نیست؛ بلکه زنگ خطری‌ست که از قلب خانه‌ها، کلاس‌های درس، خیابان‌ها و حتی از سکوت جوانان شنیده می‌شود.

وقتی جوانی هنوز از کشور نرفته، اما خودش را «غریبه» می‌بیند؛ وقتی دیگر امیدی به اصلاح، اعتمادی به آینده و انگیزه‌ای برای ماندن ندارد، دیگر نباید منتظر پرواز هواپیما باشیم تا مهاجرت را باور کنیم. مهاجرت، اول در دل اتفاق می‌افتد، بعد در عمل.

هشدارهای دکتر قرائی‌مقدم، تنها تحلیل‌های نظری نیستند؛ این‌ها برآمده از دهه‌ها مطالعه میدانی، تجربه زیسته و درد مشترک با نسلی است که آینده‌اش را پشت دیوارهای بلاتکلیفی جا گذاشته. او نه صرفاً یک استاد دانشگاه، بلکه صدای نگران یک جامعه است که سرمایه‌های انسانی‌اش را یکی‌یکی، در هیاهوی سردرگمی‌ها از دست می‌دهد.

اکنون زمان آن رسیده که نگاه‌مان به توسعه، امنیت، سیاست‌گذاری و آموزش، تنها بر پایه منابع طبیعی و زیرساخت‌ها نباشد؛ سرمایه انسانی، نخبه‌پروری، اعتمادسازی، و ایجاد فضای روانی امن برای زیستن، بالاترین اولویت‌هاست. اگر این نگاه شکل نگیرد، اگر این دغدغه به تصمیم تبدیل نشود، «مهاجرت ذهنی» به‌زودی به یک «فاجعه واقعی» تبدیل خواهد شد؛ فاجعه‌ای که بدون ترک یک خانه، یک سرزمین را خالی می‌کند.

در پایان این گفت‌گو، تنها یک پرسش ساده باقی می‌ماند؛ آیا هنوز برای بازگشت ذهن‌ها، امیدی هست؟

شناسه خبر 93815