در دورانی که فناوری با سرعتی خیرهکننده به قلمرو خیال و واژهها نفوذ میکند، نویسنده و نظریهپرداز برجسته ادبیات کودک، از مواجهه ادبیات با «دیگریِ نوظهور» گفت و تأکید کرد: داستانهایی که ماشینها مینویسند، اگرچه ساختاری منظم و دسترسی آسان دارند، اما فاقد آن جوهرهای هستند که از دل ناخودآگاه و تجربه انسانی میجوشد.

در دنیای امروز، فناوری با سرعتی بیسابقه در حال نفوذ به تمامی ابعاد زندگی انسانهاست. یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین جلوههای این پیشرفت، ظهور هوش مصنوعی (AI) در حوزههایی است که تا پیش از این، بهطور کامل در اختیار خلاقیت انسانی بودند. یکی از این حوزهها، ادبیات کودک و تولید کتابهای مخصوص گروه سنی خردسال و نوجوان است. پرسش اصلی این است آیا ورود هوش مصنوعی به این قلمرو، فرصتی است برای رشد یا تهدیدی برای کیفیت، اصالت و خلاقیت؟
امروز ابزارهای هوش مصنوعی قادرند در عرض چند ثانیه، داستانهایی با شخصیتهای تخیلی، پایانهای غیرمنتظره و تصاویر رنگارنگ خلق کنند. حتی برخی از سکوها (پلتفرمها) امکان ساخت کتابهای شخصیسازیشده برای هر کودک را فراهم کردهاند؛ داستانهایی که با نام کودک، علایق او و شرایط خاص خانوادهاش تنظیم میشوند. این تحولات شگفتانگیز، امیدهایی را برای آموزش بهتر، دسترسی آسانتر به منابع فرهنگی و حتی کمک به کودکانی با نیازهای خاص فراهم کردهاند.
با این حال، همهچیز به این سادگی و روشنی نیست. کارشناسان بر این باورند که تولید انبوه محتوای کودکانه توسط هوش مصنوعی میتواند به سطحی شدن روایتها، حذف ظرافتهای انسانی و نادیده گرفتن ارزشهای تربیتی منجر شود. نویسندگان و تصویرگران سنتی نیز نگران آن هستند که جایگاهشان در بازار کتاب کودک به خطر بیفتد و آثارشان با داستانهایی بیروح و ماشینی جایگزین شوند.
در این میان، والدین، مربیان، ناشران و حتی کودکان، در نقطهای حساس از تاریخ ایستادهاند.
در عصر هوش مصنوعی که ماشینها نهتنها تصویر میسازند بلکه شعر میگویند و داستان مینویسند، پرسشی جدی در برابر نویسندگان کودک و فعالان فرهنگی پدید آمده؛ آیا ادبیات کودک از اصالت و عمق انسانیاش دور خواهد شد؟ یا شاید باید این پدیده نوظهور را همچون دیگر فرزندان مدرنیته شناخت و با آن گفتوگو کرد؟
برای بررسی این مسئله، با نویسنده، نظریهپرداز و چهره سرشناس ادبیات کودک گفتوگو کردهایم؛ نویسندهای با سابقه بیش از 300 عنوان کتاب منتشرشده، نامزدی جایزه جهانی «هانس کریستین اندرسن» و خالق یکی از مهمترین مجموعههای داستانی درباره تاریخ و اسطورههای ایران.
*انقلاب آرامِ ماشینی
محمدرضا یوسفی، در آغاز گفتوگو با نگاهی کلان به مسئله هوش مصنوعی اشاره و بیان کرد: این اتفاق در حال وقوع است. داستانهایی که توسط ماشینها خلق میشوند، نهفقط در جهان که بهزودی در ایران نیز دیده خواهند شد. ما با انقلابی آرام و خزنده طرفیم که شبیه هیچکدام از چالشهای قبلی ادبیات نیست، اما از همان جنس است. زمانی تلویزیون، زمانی سینما و زمانی ترجمه، ادبیات ملی ما را به چالش کشیدند. حالا «دیگری» تازهای وارد میدان شده؛ هوش مصنوعی.
از نظر وی این تهدید یا فرصت جدید را باید در دل مدرنیته دید؛ چراکه مدرنیته همواره با خود فرزندان متنوعی به دنیا آورده؛ از رئالیسم و سورئالیسم گرفته تا سینما و نظریههای نوین معماری. هوش مصنوعی یکی از همین فرزندان است که باید آن را شناخت و فهمید. نفی مطلق آن، ما را به هیچکجا نمیرساند.
*از خلاقیت انسانی تا الگوریتم ماشینی
این نویسنده برجسته با تأکید بر تفاوت بنیادین میان خلاقیت انسانی و تولید ماشینی تصریح کرد: خلق ادبی پدیدهای ناخودآگاه، خلاقانه و فردی است. نویسنده گاه خودش نمیداند چرا فلان جمله را نوشته یا چرا آن صحنه را آفریده. در مقابل، هوش مصنوعی بر اساس الگوها و دادهها مینویسد؛ فاقد شهود، فاقد رنج، فاقد روح. این تفاوت، تمایز اصلی است.
یوسفی این موضوع را تشریح کرد و گفت: خلاقیت ادبی یک پدیده ناخودآگاه، شخصی و انسانی است. این فرآیند نهتنها به دادهها و الگوها بلکه به تجربیات زندگی فرد و احساسات او بستگی دارد. نویسنده میتواند در لحظهای خاص، بدون آگاهی کامل از دلیل دقیق انتخابهایش، یک جمله یا یک تصویر هنری خلق کند. این همان «روح» و «حس» انسانی است که در آثار ماندگار جاودانه میشود. در مقابل، هوش مصنوعی با الگوریتمها و دادهها کار میکند و در نهایت، اثری میآفریند که فاقد احساسات، شهود و حتی رنجهای انسانی است.
وی ادامه داد: اینگونه آثار اگرچه ممکن است جذاب و خواندنی باشند، اما هیچگاه نمیتوانند همان «جوهره» عاطفی و عمیق انسانی را که در آثار ادبی اصیل نهفته است، منتقل کنند. برای مثال، یک داستان که از دل تجربههای واقعی یک نویسنده انسانی سرچشمه میگیرد، میتواند خواننده را به تفکر و تعمق وادار کند، در حالی که داستانهای ماشینی ممکن است صرفاً سرگرمکننده و سطحی باشند، بدون آنکه درک عمیقی از روان انسان و جامعه منتقل کنند.
وی ادامه داد: آنچه ادبیات را جاودانه میکند، نهفقط داستان، بلکه روح پنهانی در آن است و این چیزی نیست که با کدنویسی بهدست آید.
*موج فراگیر ژورنالیسم ادبی
این نظریهپرداز برجسته ادبیات کودک و نوجوان، سپس به مسئله مهمتری اشاره کرد و توضیح داد: با گسترش هوش مصنوعی، بازار آثار ژورنالیستی در حوزه کودک گسترش خواهد یافت. کتابهایی مصرفی، سطحی و سریع که تنها ظاهر داستان را دارند، نه عمق آن را. بهویژه در حوزه کتابهای مهارتی و آموزشی، این آثار از هماکنون تولید و توزیع شدهاند.
یوسفی هشدار داد: در آینده با «انبوهی از تولیدات بدون هویت» مواجه خواهیم شد؛ داستانهایی که نه نویسندهای مشخص دارند و نه پیام فرهنگی عمیقی، چنین تولیداتی، ممکن است موجب سردرگمی مخاطب، تکرار بیپایان محتوا و افت کیفیت تربیتی آثار کودک شوند.
*مخاطره اصلی؛ کودک بهجای گفتوگو با پدر و مادر، در انزوای محتوای ماشینی رشد میکند
وی در ادامه به نقش خانواده در مواجهه با محتوای تولیدشده توسط هوش مصنوعی پرداخت و بیان کرد: پدر و مادرها باید هوشیار باشند. همانطور که ورود تلویزیون و موبایل گفتوگوی بین والدین و کودک را کاهش داد، اکنون نیز تولید داستان ماشینی ممکن است ارتباط عاطفی را تحت تأثیر قرار دهد. زمانی قصهگویی در دل خانه، تمرین صحبت کردن بود. حالا، ما بیشتر مصرفکننده محتوای آمادهایم که دیگران ساختهاند.
این نویسنده خلاق، نقش خانواده در تربیت تخیل کودک را حیاتی توصیف کرد و یادآور شد: قصهگویی فقط سرگرمی نیست. آموزش تخیل، درک روایت، حس همدلی، همه در دل یک داستان خانوادگی شکل میگیرد. ما نباید این میدان را کامل به ماشین واگذار کنیم.
یوسفی توضیح داد: در دنیای امروز که رسانهها و ابزارهای دیجیتال به سرعت در حال تسخیر ذهنها هستند، مسئولیت ما بهعنوان والدین، مربیان و رسانهها این است که نهتنها تولید محتوا، بلکه آموزش انتخاب آگاهانه را نیز در دستور کار قرار دهیم. یکی از راههای عملی برای مقابله با این چالش، ارتقای مهارتهای تفکر انتقادی در کودکان و جوانان است. برای مثال، با استفاده از کتابهای داستانی که نهتنها جذابیت دارند بلکه عمق و محتوای فرهنگی نیز در آنها وجود دارد، میتوان به کودکان یاد داد که چگونه میان محتوای ماشینی و محتوای انسانی تفاوت قائل شوند و آنچه را که به رشد فرهنگی و شخصیتی آنها کمک میکند، انتخاب کنند.
*آیندهای پر از پرسشهای تازه
وی تأکید کرد: البته ما در آغاز یک مسیر هستیم، نه پایان آن؛ هوش مصنوعی بیتردید تغییراتی در ادبیات ایجاد خواهد کرد. شاید ترکیبهایی نو بهوجود آورد؛ شاید روایتهایی خلق شوند که انعکاس ناخودآگاه جمعی باشند. اما همچنان باید بپرسیم: چه کسی مسئول معناست؟ آیا ماشین میتواند متعهد به فرهنگ باشد؟ آیا میتواند جهان کودک را بفهمد؟
وی در پایان صحبتهای خود خاطرنشان کرد: این پرسشها هنوز پاسخ قطعی ندارند. اما یقین داریم که نه در آیندهای دور، بلکه در همین دهه پاسخ آنها را خواهیم یافت.
*ادبیات معاصر فرزند مدرنیته است و حالا هوش مصنوعی فرزند تازه آن
آنچه در این گفتوگو روشن شد، نه صرفاً نگرانی یک نویسنده باسابقه از ورود فناوری به قلمرو ادبیات کودک، بلکه تلاقی دو جهان متفاوت بود؛ جهانی که با قصههای مادرانه و حافظه شفاهی بالیده و جهانی که با داده، الگوریتم و تولید انبوه تعریف میشود. محمدرضا یوسفی با نگاهی ریشهای، ورود هوش مصنوعی به حوزه ادبیات را نه یک تهدید صرف، بلکه چالشبرانگیزترین مرحله در مسیر مدرن شدن هنر دانست؛ مرحلهای که در آن «خلاقیت»، «تخیل» و «تعهد انسانی» با ماشینی مواجه میشوند که تولید میکند، اما حس ندارد؛ مینویسد، اما نمیفهمد.
بهنظر میرسد، آنچه باید بیش از هر چیز نگرانش بود، نه خود ابزار، بلکه سرعت بیدفاع مصرف آن توسط مخاطب است؛ مخاطبی که در بستر ژورنالیسم پرشتاب، به انتخاب و تأمل عادت ندارد و در سیل محتوا، ارزش را با در دسترس بودن اشتباه میگیرد. در چنین دورانی، مسئولیت خانواده، آموزش و رسانه، نه صرفاً در تولید محتوا، بلکه در آموزش انتخاب، در تربیت سلیقه و در احیای گفتوگوی انسانی با کودک تعریف میشود. اگر ادبیات کودک، ابزاری برای پرورش جهان درونی، تخیل و گفتوگوست، هوش مصنوعی هم میتواند یاریرسان باشد و هم رقیب، بسته به آنکه ما چگونه آن را بفهمیم، بشناسیم و مهار کنیم.
هوش مصنوعی آمده است، اما این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم قصه آینده فرزندانمان را چه کسی روایت خواهد کرد؛ نویسندهای از دل تجربه، یا ماشینی از دل داده؟
شناسه خبر 94051