مروری بر کتاب «روحالامین» کلام نصرالله
170 ساعت سخنرانی و مصاحبه سیدحسن نصرالله در «روحالامین» گردآوری شده تا صدای او بدون هیچ تغییری به فارسیزبانان برسد؛ کتابی که چهرهای متفاوت از تاریخ و سیاست لبنان را به نمایش میگذارد. رهبر مقاومت با صداقت و صدای خودش، زندگی و مقاومتش را بیان میکند و خواندن این اثر یعنی شنیدن مستقیم از زبان کسی که خود مظهر مقاومت است. بهمناسبت نخستین سالگرد شهادت مجاهد کبیر سیدحسن نصرالله، بخش کتاب رسانه KHAMENEI.IR به مرور و معرفی این کتاب میپردازد.
شاید نوشتن از کسی مثل سیدحسن نصرالله، یکی از سختترین کارهای دنیا باشد؛ شاید که نه، حتماً. نمیشود دریا را با لیوان پیمانه کرد و احتمالاً هیچکس تواناتر، آگاهتر و مناسبتر از سید مقاومت برای معرفی سید مقاومت نیست؛ کسی که میتوانست با کلمات معجزه کند و با تعابیرش دنیا را تکان بدهد. کلام سیدحسن نصرالله نه نظم بود و نه نثر و سید با کلمات و جملات، با همین حروف معمولی الفبایی که میشناسیم، حماسه و عزت را در هم میآمیخت و سرود مقاومت و آزادگی سر میداد. دوست و دشمن مبهوت کلامش میشدند و به صدق کلام و وعدههایش بیشتر از چشمانشان ایمان داشتند و اغراق نیست اگر بگوییم سخنرانیهای سیدحسن نصرالله مهمترین رسانه مقاومت در دهههای اخیر بود.
نویسنده در بخشی از مقدمه کتاب آورده است: «هیچکس نمیتوانست بهتر از سید، به فصاحت سید و دقیقتر از سید، از سیدحسن نصرالله بگوید. بیش از 170 ساعت سخنرانی، مصاحبه و گفتوگوهای ایشان را دیدم و شنیدم و از میان دریای عمیق و اعجابانگیز کلمات ایشان، بنا بر موضوع و محتوای هر فصل، بخشهایی از سخنرانیها، مصاحبهها و گفتوگوها را بدون هیچ تغییری، روی کاغذ آوردم.»
جملات و عبارت سید مقاومت بدون هیچ دخل و تصرفی در کتاب آمده است و تنها از زبان عربی به فارسی ترجمه شده است. تنها برای پرداخت جامع و کامل به یک مبحث، برای نگارش هر فصل به یک مصاحبه، سخنرانی و یا گفتوگو بسنده نشده و جمعی از آنها را در کنار هم قرار گرفته است. در بعضی موارد برای حفظ یکپارچگی مطلب، ترتیب پاراگرافهای یک سخنرانی تغییر داده شده و یا حتی جملهای از یک سخنرانی یا مصاحبه در دل یک سخنرانی یا مصاحبه دیگر آورده شده، بااینحال خط به خط کتاب ترجمهای از صحبتهای سید مقاومت است و بهجز کلمات و عبارات محدود ذکرشده در کروشهها، چیزی به کلام ایشان افزوده و یا از آن کم نشده است.
در پایان هر فصل فهرست مصاحبهها، سخنرانیها و گفتوگوهایی که شامل مطالب آن فصل میشود، با ذکر اسم و سال بهصورت پاورقی آورده شده تا مخاطب درصورت نیاز بتواند راحتتر به فایل تصویری محتوا دسترسی پیدا کند؛ همچنین در جایی که سید مقاومت بهدلیل تواضع و پرهیز از خودبزرگبینی و منیت از ذکر جزئیات خودداری کرده بودند و یا افراد دیگری ازجمله اعضای خانواده و همرزمان ایشان نکاتی داشتند که میتوانست تکمله مناسبی باشد برای مسئلهای که سید مقاومت درباره آن صحبت میکرد، آن مطالب هم با ذکر منبع، بهصورت پاورقی به متن اصلی ضمیمه شده است.
روایتها بهصورت اول شخص و همانطور که بیان شده، از زبان خودِ سیدحسن نصرالله و کاملاً براساس سبک و سیاق بیان ایشان، نوشته شده است؛ این ویژگی باعث میشود تا خواننده کتاب خود را مخاطب اختصاصی کلام سید تصور کند و از همان فصل نخست صدای گرم و شیرین سید را با گوش جانش بشنود.
«طبقه اول مخصوص پذیرایی از مهمانها بود و طبقه دوم حکم کتابخانه ساده و کوچک سیدمحمدباقر صدر را داشت؛ وارد اتاق شدیم و برای نخستینبار سیدمحمدباقر صدر را دیدم. جوان بود و تازه در دهه چهارم زندگیاش بهسر میبرد، بااینحال مسنتر به نظر میرسید و 50 یا حتی 60 ساله نشان میداد. مقابل ایشان نشستیم؛ خجالت میکشیدم، من طلبهای گمنام و کوچک بودم و او سیدمحمدباقر صدر!»
این کتاب در قالب 17 فصل شهید بزرگوار، سیدحسن نصرالله را از کودکی تا چند هفته پیش از شهادت روایت میکند و دریچهای تازهای به زندگی شخصی، اعتقادی، سیاسی، نظامی و خانوادگی ایشان باز میکند. بهطوری که خواننده بعد از خواندن «روحالامین» تا حد زیادی با چهرههای تأثیرگذار زندگی سید مقاومت، از حضرت امام گرفته تا رهبر معظم انقلاب، شهیدمحمدباقر صدر، امام موسی صدر، شهیدسیدعباس موسوی و مرحوم آیتالله بهجت و کموکیف رابطه ایشان با افرادی همانند حاجعماد مغنیه و شهید حاجقاسم سلیمانی آشنا میشود.
در این کتاب گاه خاطره کمترشنیدهشدهای از سیدحسن نصرالله بیان شده: «روز موعود به دیدار امام رفتم؛ هیچکس آنجا نبود، هیچکدام از مسئولان ازجمله مسئولان وزارت امور خارجه و سپاه پاسداران که معمولاً در ملاقاتها همراه ما حاضر میشدند، در آنجا نبودند، حتی سیداحمد هم آنجا نبود. شیخرحیمیان هم پس از همراهی با من تا اتاق امام، رفت و من تنها ماندم. تحت تأثیر هیبت امام که در اتاق حضور داشت، قرار گرفتم. امام روی یک کاناپه نشسته بودند، من هم روی زمین نشستم. جوری تحت تأثیر وجود ایشان قرار گرفته بودم که صدایم درنمیآمد؛ امام به من گفتند: «نزدیکتر بیا». نزدیکتر شدم و کنار ایشان نشستم. شروع به صحبت کردم و نامهای که به همراه داشتم را به ایشان دادم؛ امام پاسخ مسائلی که درخصوص تحولات آن زمان لبنان با ایشان در میان گذاشتم را دادند و سپس با لبخند فرمودند: «به تمامی برادرانمان بگو که نگران نباشند. من و برادرانم در جمهوری اسلامی ایران همگی با شما هستیم و همیشه در کنار شما باقی خواهیم ماند.» این آخرین دیدار من با حضرت امام رحمهالله بود.»
و گاه شیوه خاطرهگویی خواننده را با ابعاد کمترشناختهشده شخصیت خود ازجمله لطافت طبع و شوخطبعیاش آشنا میکند: «همین که برادران بلند شدند تا قرآن بیاورند، سیدعباس مخالفت کرد و گفت: «نه! من استخاره میکنم، نه شما.» بلند شد و به خانه رفت. در خانه وضو گرفت، نماز خواند، با هر دعایی که درنظر داشت توسل کرد و استخاره گرفت. نیم ساعت طول کشید تا با اخم برگردد. خندیدم و آرام به برادرها گفتم: «خوب آمده، اگر خوب نیامده بود سیدعباس داشت میخندید!» سیدعباس با اخم به من نگاه کرد و گفت: «همین را میخواستی؟» خندیدم و جواب دادم: «ما سرباز شما هستیم سید!»»
با این تفاصیل «روحالامین» فرصت مناسبی است تا چند ساعتی پای حرفهای شنیدنی سید مقاومت نشست، او را بیواسطه شناخت و مثل همیشه از او آموخت.