شناسه خبر:23531
1399/3/28 01:12:09

سپهرغرب، گروه متن زندگی: همین قدر که یک روز کاری‌مان را مرور کنیم، کافی است تا بعضی جاها خودمان یا آدم‌هایی را ببینیم و پیدا کنیم که وجدان ندارند، «البته از نوع کاری‌اش!» مفهوم وجدان در فرهنگ اسلامی- ایرانی ما همان محکمه و قاضی درونی افراد که بخش عمده آن شامل مسائل اخلاقی و مذهبی است، شاید کمتر فکر کرده‌ایم به اینکه تا چه حد در زندگی روزمره و میان مشغله‌کاری‌مان دچار بی‌وجدانی شده‌ایم.

چقدر به یادمان مانده، وقتی که مدیر، رئیس، کارمند یا حتی راننده بوده‌ایم به پشتوانه همان حکایت آنقدر مو از آن خرس بیچاره کند‌ه‌ایم که امروز به طاسی افتاده است.

چندبار پیش آمده که هیچ احساس تعلق خاطری به فضا و موقعیت کاری‌مان نکنیم؟ باور کنید آن وقت ما آدم‌هایی می‌شویم که نه تنها وجدان کاری نداریم بلکه انضباط کاری را هم به خطر انداخته‌ایم و به دنبال آن بهره‌وری مفید را کاهش داده‌ایم.

اما دکتر اصغرمهاجری، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه نظر جالبی درباره افزایش وجدان کاری دارد.

وی با اشاره به طرح‌های کوتاه‌مدت و موقتی مانند؛ طرح تکریم ارباب رجوع، نامگذاری سال پاسخگویی و... می‌گوید: باید هوشیار باشیم که وجدان کاری شیر آب نیست که هر وقت خواستیم آن را باز کنیم، اداره‌ها و مراکز کاری ما که مملو از وجدان کاری شدند و هر وقت به نظر کافی رسید، شیر آب را ببندیم.

دکتر مهاجری با اشاره به اینکه این روزها بحث انضباط کاری رواج یافته و حتی در بعضی از اداره‌ها و شرکت‌ها درباره واژه جدید «مسئولیت اجتماعی شرکتی» یا همان وجدان و انضباط کاری طرح‌ها و برنامه‌ریزی‌هایی شده است، می‌گوید: چنانچه فردی وارد سیستم یک اداره یا شرکت شود علاوه بر رعایت قوانین آن مرکز مجبور به پذیرش تعهد و مسئولیت‌های اجتماعی خاص آن فضای کاری می‌شود و این امر در دراز مدت می‌تواند به پویاشدن سیستم و افزایش سطح بهره‌وری مفید کمک کند.

البته دکتر مهاجری شرط موفقیت اینگونه طرح‌ها را وجود یک سیستم خبره، آگاه و هوشیار می‌داند که مؤلفه‌ها و نیازهای اجتماعی- اقتصادی روز جامعه را بشناسد و به دنبال کسب این آگاهی‌ها آن را به مدیران و برنامه‌ریزان منتقل کند.

در واقع کارکرد این طرح انتقال آگاهی‌های به روز شده از جامعه، شرکت‌ها، اداره‌ها و مراکز کاری، به مدیران و برنامه‌ریزان است. طوری که آنها از این متغیرهای اثربخش آگاه شوند و همچنین شرایط و امکاناتی را فراهم کنند که مدیران و برنامه‌ریزان بتوانند به موقع سیستم گردش کار و اطلاعاتی خود را متناسب با تعریف وجدان و انضباط‌کاری، همگام با زمان و مکان بازسازی کنند. دو واژه وجدان و انضباط کاری زمانی به ثمر می‌نشینند که محصول فرهنگ و عادات اجتماعی ما باشند.

دکتر مهاجری عملکرد و تأثیر آموزشی خانواده، رسانه‌ها، گروه همسالان، نهادهای آموزشی، پرورشی، مذهبی و سیاسی را عامل شکل گرفتن فرهنگ یک ملت می‌داند و می‌گوید: یکی از ثمرات درخت تنومند فرهنگ و تمدن همین دو واژه وجدان و انضباط کاری هستند. اما چرا باتوجه به اینکه ما ایرانیان مدعی هستیم از فرهنگ غنی و متمدنی برخورداریم شاهد تولد این دو فرزند خلف «وجدان و انضباط کاری» نبوده‌ایم؟

وی معتقد است شاید در بعضی موارد اغراق کرده‌ایم، زیرا هر زمانی که ملتی بخواهد درباره فرهنگ و پیشینه تمدنی خود حرف بزند، آن را غنی و پویا قلمداد می‌‌کند، از طرف دیگر فرهنگ ما بالقوه بوده و هیچ‌گاه به فعلیت نرسیده و شکوفا نشده است. در واقع ما خمیر مایه اولیه را داشته‌ایم اما نتوانسته‌ایم آن را عملیاتی کنیم.

ما به همان اندازه که احتیاج به اصلاح ساختاری و کلی در نظام اداری و مناسبات اجتماعی خود داریم، نیازمند آموزش در حوزه شناخت وجدان کاری و حتی پرورش احساس نیاز به این واژه هستیم. این در حالی است که در بسیاری از مناسبات اداری و اقتصادی و حتی حقوقی خود، کم‌کاری، کارشکنی‌ها و حتی امروز و فردا کردن کارکنان را امری عادی در جهت سیر کار اداری خود می‌دانیم و کمتر پیش آمده این نوع رفتارها را نوعی توهین و تنبلی کارکنان و کارمندان قلمداد کنیم.

دکتر مهاجری همه این نوع رفتارها و سکوت‌ها را ناشی از آن می‌داند که در جامعه امروز حتی احساس نیاز به وجود وجدان و انضباط کاری از طرف مردم و مخاطبان شکل نگرفته و معتقد است پس چگونه می‌توانیم وقتی زمین زاینده و بارور که همان فرهنگ و پیشینه تمدنی ما است و همچنین نیاز به وجود آمدن این واژه‌ها را نداریم توقع به دنیا آمدن دو فرزند «وجدان و انضباط‌کاری» را از فرهنگ و سیستم کاری خود داشته باشیم.

دکتر مهاجری تردد عابران و شیو‌ه‌های مرسوم و غلط رانندگی را یکی از مشخصه‌ترین نوع از رفتارهای اجتماعی می‌داند که فاقد وجدان و انضباط کاری است.

وی معتقد است اگر ما به جایی رسیدیم که من عابر باور داشتم و پذیرفتم زمانی می‌توانم از عرض خیابان عبور کنم که چراغ من سبز باشد و عملکرد دیگر عابران مرا وسوسه به نقص قوانین نکرد، یا یک راننده دور از چشم پلیس راهنمایی و رانندگی کمربند ایمنی را بست و سبقت غیرمجاز نگرفت، آن وقت این احساس نیاز به «برقراری نظم اجتماعی» همه‌گیر و فراگیر شده است.

سپس زمان آن فرا می‌رسد که مسئولان و مدیران اجتماعی وارد عرصه شوند و به این احساس نیاز پاسخ دهند. در واقع آن زمان باید عوامل فرهنگساز و باورساز جامعه آموزش‌های تربیتی خود را آغاز کنند و به این احساس نیاز و حرکت خودجوش نظم و جهت بدهند و برای افزایش و ارتقای آن برنامه‌ریزی آموزشی و اصولی ارائه دهند.

تا هنگامی که برخی مسئولان بدون مشارکت مردم یک اجتماع برای آنها طرح و برنامه‌ریزی کنند و مردم جامعه تنها مجری کار باشند، فاصله میان جامعه و دولت از میان نمی‌رود و مهم‌ترین بازخورد منفی آن وجود حس طلبکارانه اجتماع در مقابل تمام مشکلات از دولت است. چرا که جامعه تنها مجری بوده و تمام نقص‌ها در تصمیم‌گیری‌ها را منوط به دولت می‌داند و در چنین شرایطی کمتر اتفاق می‌افتد اعضای یک جامعه خود را در سود و ضررهای دولت دخیل بدانند و شاید همان حکایت یک مو از خرس کندن از همین سیستم اداری- اقتصادی ناشی شده باشد.

شناسه خبر 23531