یک پژوهشگر تاریخ با تحلیل جامع اصلاحات و اقدامات امیرکبیر در تاریخ ایران مطرح کرد:
امیرکبیر؛ معمار تحول و بیداری ایرانزمین
اگر ایران با فرمان امیر پیش میرفت، امروز ابرقدرت بود
سپهرغرب؛ گروه فرهنگی، سمیرا گمار: یک پژوهشگر تاریخ با تحلیل جامع اصلاحات و اقدامات امیرکبیر در تاریخ ایران، گفت: با اقداماتی که میرزا محمدتقیخان امیرکبیر انجام داده، میتوان او را معمار تحول و بیداری ایرانزمین خواند.

امیرکبیر، با نام اصلی میرزا محمدتقی فراهانی، یکی از برجستهترین و تأثیرگذارترین اصلاحگران تاریخ ایرانزمین بهشمار میرود؛ او با اقدامات اصلاحی گستردهای که در دوران کوتاه سهساله صدر اعظمی خود انجام داد، نهتنها ساختار اداری و مالی کشور را متحول کرد، بلکه پایههای توسعه علمی، نظامی و اجتماعی ایران را نیز بنا نهاد. در این گزارش جامع و در گفتوگو با محمد احمدی از پژوهشگران تاریخ، به بررسی زندگی، دستاوردها، چالشها و تأثیرات بلندمدت اصلاحات امیرکبیر خواهیم پرداخت. نتیجه این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
زندگینامه و پیشینه سیاسی
این پژوهشگر تاریخ در ابتدای سخنان خود تصریح کرد: میرزا محمدتقی فراهانی که ما او را با نام امیرکبیر میشناسیم، در مدت کوتاه عمر خود که فقط 45 یا 46 سال بوده، تجربیاتی کسب کرد و دست به اقدامات و اصلاحات بسیار مهمی در تاریخ ایران زد که بهطور خاص مربوط به دوران صدر اعظمی وی (سه سال ابتدای سلطنت ناصرالدین شاه، 1227 تا 1230 شمسی) بوده و نتایج مهمی برای کشور داشته است.
محمد احمدی سپس خاطرنشان کرد: امیرکبیر متولد روستای هزاوه (در نزدیک اراک) و از یک خانواده پیشهور و ساده بود و اصلاحات و اقدامات بینظیری که انجام داد، با تکیه بر هوش، پشتکار و استفاده از همه فرصتهایی بود که هنگام صدر اعظمی در دوران ناصرالدینشاه و پیش از آن در عهد محمدشاه قاجار در اختیار داشت.
اقدامات و اصلاحات اساسی
این مدرس و پژوهشگر با بیان اینکه تأسیس دارالفنون، مدیریت امور مالی کشور، سامان دادن به آن و نشر روزنامه وقایع اتفاقیه بهعنوان یکی از نخستین روزنامههای کشور از رئوس مهم اقدامات امیرکبیر بوده که در اذهان همه مانده است، گفت: امیرکبیر در دوران ناصرالدینشاه توانست این اقدامات را انجام دهد؛ دوران ناصرالدینشاه طویلترین دوره پادشاهی ایران در قرون اخیر (با نزدیک به نیمقرن سلطنت) بود. در آن دوره کشور با روند جهانی شدن آشنا شد و امیرکبیر بسیاری از مظاهر تمدن غرب را وارد جامعه کرد که آثار درازمدتی داشت.
وزیران و صدر اعظمهای تحولخواه، مغضوب شاهان و درباریان
احمدی در ادامه با این بیان که امیرکبیر بهعنوان نخستین صدر اعظم ناصرالدینشاه نقش مهمی را در شروع این دوره داشت که بعد هم افراد مختلفی از او الهام گرفتند، اظهار کرد: مشکلی که در تاریخ کشور ما وجود دارد این است که برخی از نخستوزیران و صدر اعظمهای برجسته بعد از مدتی مورد خشم پادشاهان قرار گرفتهاند، عزل شدهاند و یا به قتل رسیدهاند؛ برای مثال برمکیان یک خاندان ایرانی بودند که در زمان خلافت عباسیان در دستگاه خلافت وزیرانی بسیار مقتدر و اهل اصلاحات بودند، اما بهخاطر سوء ظن هارونالرشید افول کرده و به قتل رسیدند. بعدها حسنک وزیر در عهد غزنویان به دستور سلطان مسعود اعدام شد، چون مورد سوء ظن او بود. بعد از او خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی (مؤلف جامعالتواریخ) وزیر ایلخانان بهخاطر سوء ظن سلطان ابوسعید عزل و اعدام شد. ابراهیمخان کلانتر نیز شخصیت دیگری است که نقش مهمی در آغاز دوران قاجاری داشت، اما بهدلیل سوء ظن فتحعلیشاه، اعدام شد. سپس نوبت قائممقام فراهانی بود که در دوران محمدشاه قاجار، میخواست نقشی را ایفا کند که بعد از او امیرکبیر دنبال کرد؛ اما عزل و اعدام شد، سپس امیرکبیر به دست ناصرالدینشاه این سرنوشت را پیدا کرد. بعدها عبدالحسین تیمورتاش که قدرت دوم کشور در زمان رضاشاه بود و شاه همه امور خود را بهوسیله او و چند نفر دیگر در کشور پیش میبرد هم مورد سوء ظن قرار گرفت و اعدام شد. پس از او نیز محمد مصدق چهره پُرقدرت عهد محمدرضاشاه برای اصلاحات در کشور بود که با کودتا، عزل و تبعید شد.
وی با تأکید بر اینکه نمونه این سوء ظنها و دشمنیها در کشورهای دیگر هم وجود دارد، توضیح داد: این دشمنی بهخاطر حسادت و سوء ظن افرادی ازجمله خود پادشاهان نسبت به انسانهای دلسوز و فرهیخته در دستگاه حاکمیت بوده که آنها را به هر قیمتی شده، کنار میزنند و اصلاحات آنها را دگرگون یا به نفع خودشان مصادره میکنند؛ گاهی هم ناخودآگاه از آنها الهام میگیرند، اما به روش غلط اجرا میکنند.
این مدرس و پژوهشگر با اشاره به اینکه الگوی امیرکبیر قائم مقام فراهانی بود، متذکر شد: امیرکبیر دوران قائممقام فراهانی وزیر فرهیخته محمدشاه قاجار را درک کرده بود، کسی که اصلاحگر امور مالی و تجارت خارجی و گمرک بود و به همین دلیل مورد تنفر انگلیسیها قرار گرفت؛ سفیر انگلیس توطئه کرد و همراه با درباریان، حکم قتل او را از محمدشاه گرفت. پس از قائممقام، میرزا آقاسی اهل عقاید درویشی و تصوف و از دشمنان قائممقام فراهانی، کنترل افکار محمدشاه را به دست گرفت و البته بیکفایتیهای او باعث شد که ایران در جنگ هرات شکست خورده و امتیازات زیادی به انگلیس و روسیه بدهد که سبب کسری بودجه و بحرانهای داخلی شد و درنهایت با مرگ محمدشاه، میرزا آقاسی از قدرت کنار زده شد.
تأسیس دارالفنون
احمدی ادامه داد: امیرکبیر در این دوران شاهد همهجور مسائلی بود و الگوی خوبی از قائممقام فراهانی گرفت. او در جوانی بهدلیل پشتکاری که داشت، بهعنوان منشی دربار همراه با هیئتی به روسیه رفت و تحت تأثیر پیشرفتهای آنجا ازلحاظ آموزش قرار گرفت. زمانی که برگشت و تجربیات بیشتری کسب کرد، بهعنوان صدر اعظم انتخاب شد و دارالفنون را که سالها در ذهن خود داشت، احداث کرد که نخستین دانشگاه جدید ایران محسوب میشد. (البته زمانی افتتاح شد که امیرکبیر عزل شده بود و دو هفته بعد از افتتاح، به قتل رسید)
وی این را هم اضافه کرد که ایران از عهد باستان تا دوران اسلامی دارای مراکز دانشگاهی متعددی بوده و نقش مهمی در تاریخ علم و آموزش عالی در جهان داشته است که این مهم باعث میشد از تمام کشورهای دنیا دانشجو جذب کند، اما دارالفنون نخستین مرکزی بود که علوم و فنون غربی را در ایران بهطور سازمانیافته به دانشجویان و دانشآموزان میآموخت و نمادی از تبادل تاریخی شرق و غرب در انواع رشتههای مهندسی، پزشکی و داروسازی، علوم نظامی، علوم معدن و زبان خارجی (با دعوت از اساتید اروپایی بهخصوص از اتریش که رقیب کشورهای استعمارگر مانند انگلیس محسوب میشدند) بود.
این پژوهشگر تاریخ با این بیان که امیرکبیر نمیخواست از انگلیس یا فرانسه به ایران استاد بیاورد چون آنها استعمارگر و مداخلهجو بودند، افزود: او حتی نمیخواست از ایران دانشجو به آنجا بفرستد، چون هم هزینه زیادی داشت و هم معلوم نبود که دانشجو در آنجا دقیقاً چه کاری میکند و چه چیزی آموزش میبیند. بنابراین دارالفنون را تأسیس کرد تا زیر نظر افراد معتمد اداره شود و این مرکز الگوی مدارس و دانشگاههای بعدی ایران شد؛ کما اینکه دانشآموختگان آنجا نقش مهمی در توسعه علوم و فنون در ایران داشتند.
احمدی با اشاره به افتتاح شعبههای دیگری از دارالفنون در شهرهای دیگر بهخصوص تبریز، اظهار کرد: بعد از امیرکبیر بهدلیل روی کار آمدن میرزا آقاخان نوری (صدر اعظم وابسته به انگلیس) مشکلاتی در کشور بهوجود آمد که یک مورد آن در دارالفنون بود؛ در این دوره اغلب دانشجویان از خانوادههای اشراف و با نفوذ انتخاب شده بودند و قرار بود نقش مهمی در فضای سیاسی و اجتماعی کشور ایفا کنند، بنابراین گزینش دانشجویان براساس اشرافیت و راهی برای انحصار قدرت بین اعیان و اشراف بود.
وی اضافه کرد: این چیزی نبود که امیرکبیر میخواست و اگر او زنده بود، دانشجویان را از شایستگان (و نه اشراف) انتخاب میکرد؛ درحالی که پس از او دانشجویان با روشنفکری اروپایی، فراماسونری، غربزدگی و ضدیت با ارزشهای سنتی ایران مأنوس شدند و بهدلیل وجود برخی اساتید بعضاً ناسالم (میرزا ملکمخان یکی از آنها بود)، دانشآموختگان از مسیر و هدف اصلی احداث دارالفنون دور شدند؛ بهطوری که بیم آن میرفت آینده این کشور بهوسیله فراماسونها پایهریزی شود.
این مدرس و پژوهشگر سپس افزود: البته نتایج مثبتی هم از دانشآموختگان دارالفنون پدیدار شد؛ مانند انقلاب مشروطه، کمک به تأسیس دانشگاه تهران و اداره وزارتخانهها که ثمره آن مؤسسه بود.
نشر روزنامه وقایع اتفاقیه
احمدی در ادامه تأسیس روزنامه وقایع اتفاقیه را مورد تأکید قرار داد و گفت: امیرکبیر اشتراک این روزنامه را برای همه مقامات و مدیران دولتی اجباری کرد تا از اخبار داخلی، قوانین و دستورات، اخبار خارجی و حوادث و مجازات متخلفان آگاه شوند؛ مشابه کاری که امروز رسانهها انجام میدهند و این مسئله بسیار مهم بود، چون ناآگاهی گسترده در بین مدیران و مقامات، باعث مشکلات زیادی میشد.
اصلاح نظام مالی و اداری
وی اضافه کرد: اصلاحات دیگری که امیرکبیر انجام داد، در زمینه مالی و اداری بود. او با دعوت از صاحبنظران، بسیاری از آرمانهای توسعه کشور در بخش مالی و اداری را مورد توجه قرار داد؛ مانند ساماندهی حقوق و دستمزدهای دولتی، توسعه صادرات و افزایش آن برای پیشی گرفتن بر واردات، مبارزه با رشوهخواری و گرفتن هدایا، جلوگیری از باجگیری مقامات و مستمری اضافی آنها، اصلاح نظام مالیاتی کشور به نفع طبقات پایین، تدوین قوانین مالیاتی و تدوین نظام حقوق ثابت برای عوامل دولتی.
این پژوهشگر و مدرس تأکید کرد: حذف القاب و عناوین فرمایشی رایج در بین درباریان و مقامات از دیگر اقدامات امیرکبیر بود؛ او رفتارهای مأموران و درباریان را کنترل میکرد تا مانع چاپلوسی، فساد و ظلم آنها شود. درواقع شاید یکی از مهمترین اصلاحات امیرکبیر همین شایستهسالاری بهجای رفیقبازی و خریدوفروش عناوین بود.
تقویت نظام قضائی و امنیتی
احمدی ادامه داد: اصلاح دیگر در موضوع نظام قضائی بود؛ امیرکبیر محاکم شرعی را پایه نظام قضائی قرار داد و از این طریق برای برقراری امنیت و مبارزه با ظلم در کشور اقدام کرد. امنیت کشور قبل از او بهخاطر حضور چاقوکشان، قمهکشان و زورگیران در شهرها و بین راهها کم بود، اما امیرکبیر استفاده از سلاح سرد و گرم را ممنوع کرد، تا جایی که بهجز مأموران (آنهم برای حفظ امنیت)، هیچکس حق استفاده از سلاح را نداشت و همین امر امنیت را در کشور تا حد زیادی تأمین میکرد. برقراری نظام گذرنامه یا تذکره برای عدم عبور بیگانگان از مرزها و ناامنی در کشور نیز در همین راستا بود.
وی یادآوری کرد: اصلاح دیگر در زمینه رعایت احکام شرع درباره متهمان و زندانیان بود که امروزه تحت عنوان حقوق بشر شناخته میشود.
این محقق سپس گفت: امیرکبیر بستنشینی به این معنا که متهمین به ظلم یا فساد که تحت تعقیب بودند و خود را به اماکن مذهبی میرساندند و آنجا را بهعنوان پناهگاه خودشان قرار میدادند تا مأموران نتوانند آنها را دستگیر کنند (چون حفظ حرمت اماکن مذهبی بر همه واجب بود) را ممنوع کرد؛ چراکه بستنشینی باعث سوء استفاده بسیاری از متهمان شده بود.
مبارزه با شورشهای داخلی
این مدرس و پژوهشگر ابراز کرد: سرکوب شورشهای بابیها که فتنه علیمحمد باب بوده و در زمان محمدشاه و سپس پسر او یعنی ناصرالدینشاه وجود داشته، از دیگر اصلاحات امیرکبیر بوده است؛ چراکه این شورشها سبب درگیری و خونریزی در شهرهای مختلف کشور شده بود. امیرکبیر برای مبارزه با این فتنه اقدامات مهمی را انجام داد که یکی از آنها اعدام علیمحمد باب، رهبر شورشیان در تبریز بود. (به همین دلیل بابیها یکی از دشمنان سرسخت امیرکبیر شدند)
احمدی با این بیان که اقدام دیگر امیرکبیر یا اصلاح دیگر او در زمینه امور نظامی بود، به تقویت ارتش، پادگانها، استحکامات، تولید سلاح و مهمات و دادن آموزشهای لازم به سربازان اشاره کرد و متذکر شد: تدوین حقوق ثابت برای نظامیان (تا از مردم باج نگیرند) و ترفیع نظامیان براساس شایستگی آنها، از دیگر اقدامات امیرکبیر در این زمینه بود.
وی خاطرنشان کرد: توسعه عمومی کشور شامل گسترش تجارت، صنعت کشاورزی، استخراج از معادن، ایجاد بیمارستان دولتی، ایجاد چاپخانه، تدوین قانون برای پزشکان، کنترل و نظارت مخفی بر حاکمان شهرها، (همان چیزی که در فرمان امیرالمؤمنین علیهالسلام به مالک اشتر آمده و یکی از پایههای توسعه اسلامی و عدالت است) از مواردی است که امیرکبیر در همان دوران کوتاه حکومت خود در ایجاد آنها نقش داشت.
سیاست خارجی و موازنه منفی
این مدرس و پژوهشگر حملونقل بین شهرها و گسترش شبکه راهها را نیز که از ابزارهای مهم توسعه هر کشور است، مورد تأکید قرار داد و بیان کرد: اصلاحات امیرکبیر در روابط خارجی و تربیت کادر حرفهای برای وزارت خارجه، تأسیس سفارتخانه و کنسولگری در کشورهای مهم از نظر ایران، تدوین سیاست خارجی براساس موازنه منفی یعنی عدم امتیازدهی به قدرتهای خارجی، جلوگیری از دخالت سفیران خارجی در امور داخلی ایران، نظارت بر فعالیت سفارتخانههای بیگانه در تهران و جلوگیری از فسادی که آن زمان بسیار رایج بود از طریق کنترل رفتوآمد ایرانیان به سفارت انگلیس (که شبکهای از عوامل ایرانی را برای انگلیسیها دستوپا میکرد)، از اصلاحات مهم امیرکبیر بود.
امیرکبیر بیش از همه مغضوب انگلیسیها بود
احمدی سپس با اشاره به موضوع دشمنیهایی که با امیرکبیر میشد، به تشریح سه گروه پرداخت و گفت: یک گروه درباریان بودند که با امیرکبیر دشمنی میکردند، بهخاطر اینکه از بسیاری از امتیازات محروم شده بودند، حقوقشان کاهش پیدا کرده بود، نفوذشان در دستگاهها و سوء استفادههایشان محدود یا از آنها جلوگیری شده بود. گروه دیگر درون خانواده شاه بودند، برای مثال مهد علیا، مادر ناصرالدینشاه؛ مهد علیا با همکاری یکی از درباریان یعنی میرزا آقاخان نوری که از عاملان مهم برکناری و تبعید امیرکبیر به کاشان بود، به تحریک و ایجاد سوء ظن در شاه و گرفتن حکم قتل امیرکبیر در حمام فین کاشان پرداخت.
وی افزود: گروه سوم انگلیسیها بودند. انگلیسیها احساس میکردند امیرکبیر از ایران یک قدرت مهم مستقل خواهد ساخت و این برایشان بسیار مشکلزا بود؛ ما در بین دشمنان امیرکبیر باید به موضوع انگلیس بهطور خاص بپردازیم. انگلیس ابرقدرت وقت بود، در دربار قاجار نفوذ پیدا کرده بود و این نفوذ درحال گسترش بود، (بعد از امیرکبیر بسیار هم بیشتر شد) آنها کنترل نهادها، تجارت و اقتصاد کشور را میخواستند و از طریق امتیازات قدم به قدمی که میگرفتند، نفوذ خود را در ایران افزایش میدادند، آنها در هندوستان هم قبل از ایران، این کار را کرده بودند (شرکت هند شرقی که در تاریخ استعمار بسیار نقش عظیمی دارد، قدم به قدم با گرفتن امتیازات پیشرفت کرد و درنهایت بهطور کامل هند را تحت سلطه استعمار انگلیس قرار داد)؛ بنابراین امیرکبیر را حذف و با کمک آمریکا، یک قرن بعد نیز مصدق را به همین شکل در کشور با کودتا عزل کردند. این روشی بود که انگلیسیها و همکاران بعدیشان یعنی آمریکاییها برای اینکه نفوذ خودشان را حفظ کنند، در کشور ما داشتند؛ اما در داخل نیز آقاخان نوری بهعنوان مهمترین عامل انگلیس که دومین صدر اعظم ناصرالدینشاه بعد از قتل امیرکبیر بود، رابطه نزدیکی با سفارت انگلیس داشت و تابعیت انگلیس را هم برای مصونیت از تعقیب گرفته بود.
این مدرس و پژوهشگر با این بیان که آقاخان نوری از عوامل مهم جدایی افغانستان از ایران به نفع انگلستان بود و همین بیکفایتی باعث شد که چند سال بعد برکنار شود، اعلام کرد: توطئه او و انگلیسیها سبب عزل و قتل امیر شد.
احمدی سپس یادآوری کرد: یکی از ویژگیهای شخصیتی امیرکبیر این بود که فردی بسیار سرسخت و منظم بهشمار میرفت و با هیچکس تعارف نداشت؛ وقتی فردی چنین شخصیتی داشته باشد، دشمنهای زیادی هم پیدا میکند. مسئله دیگر در مورد او این بود که اصل و نسب اشرافی نداشت و قدرتش وابسته به اعتماد شاه بود؛ یعنی تا وقتی شاه به او اعتماد داشت، قدرت در دستش بود و بهخاطر همین هم مرتب پشت سرش بدگویی میکردند و او را فردی تازه به دوران رسیده مینامیدند.
وی تصریح کرد: فاصله بین عزل و قتل امیرکبیر حدود دو ماه طول کشید و عجله برای قتل و حذف او به جهت نگرانی مخالفانش بود که شاید شاه نظرش عوض شود و دوباره امیرکبیر را به قدرت برگرداند. بههرحال شاه بعد از قتل امیرکبیر متوجه شد که او بین مردم هوادارانی داشته و آبروریزی در کشور ایجاد شده است، به همین دلیل نقش خود را در قتل امیر تکذیب کرد و میرزا آقاخان نوری هم تقصیر را به گردن دیگران انداخت، درحالی که خودشان پشت این ماجرا بودند. شاه از قتل امیرکبیر بسیار پشیمان شد و آبروریزی این قتل در نشریات خارجی بهطور گسترده منتشر شد و حکومت ایران مورد ملامت قرار گرفت که چنین شخصیت برجستهای را نتوانسته تحمل کند.
این پژوهشگر افزود: امیرکبیر قدرت زیادی داشت و فرمانده کل قوا هم بود که به او امیر نظام نیز میگفتند؛ پس با توجه به جوانی و بیتجربگی شاه، امیرکبیر میتوانست در مقابلش بایستد و حتی او را سرنگون کند، یعنی این قدرت را داشت، اما امیر جاهطلب نبود و از آشوب در مملکت پرهیز داشت، حتی به قیمت عزل و قتل خود!
درسهایی برای مدیران امروز
احمدی با اشاره به این سؤال که آیا نگاه به اصلاحات امیرکبیر میتواند برای مدیران امروز ایران الگو باشد؟ تشریح کرد: در مورد امیرکبیر باید دو نکته را درنظر بگیریم، یکی شیوه کار او و طرز برخوردش با مسائل و یکی هم اهدافش؛ امیر از یک خانواده ساده و فاقد اشرافیگری بود و بهخاطر هوش و پشتکار خودش رشد کرد. بعد با درباریان روبهرو شد و در برخورد با آنها بیتکلف و بدون ریاکاری رفتار میکرد. این الگویی از برخورد یک انسان فرهیخته اما فاقد اصل و نسب اشرافی با افرادی است که غرق در امتیازات و فاقد شایستگی بودند. مسئله دوم شیوه مدیریت او بود؛ امیرکبیر بر رفتار ناصرالدینشاه هم نظارت میکرد و مثل یک پدر دلسوز بدون تعارف مانع ولخرجیها و بینظمیهای او میشد. یعنی برخورد دلسوزانه امیرکبیر در این بخش هم مورد توجه است که البته به همین دلیل دشمنی اشراف و درباریان و حسادت آنها را برانگیخت. او با اینکه مدت کوتاهی در رأس کار بود، کارهای زیادی را انجام داد، خودش به همهجا مرتب سرکشی میکرد و بر امور نظارت داشت و کارها را زیر نظر خود پیش میبرد، بسیار سرسخت و پیگیر بود، اما درعینحال ادب و انصاف را رعایت میکرد، این مسائل در شیوه کار او مهم است که میتواند مورد توجه قرار بگیرد.
وی گفت: موضوع دیگر این است که او بهجای روش انقلابی و حذف دشمنان، از اصلاحگری استفاده کرد؛ چون اگر دست به انقلاب میزد، اولاً در زمان پادشاهی قاجار آگاهی لازم در کشور وجود نداشت که مردم بتوانند و بخواهند انقلاب کنند (مردم بیشتر در پی قوانین و سنتها بودند که توسط مقامات تحمیل شده بود) و دوم اینکه اگر امیرکبیر به شکل انقلابی میخواست کاری را انجام بدهد، در تاریخ بهعنوان فرد قانونشکن و جاهطلب شناخته میشد، چون حامی کافی برای این کار نداشت.
این مدرس تأکید کرد: انقلاب در جایی مناسب است که آگاهی در بین مردم وجود داشته باشد و هیچ راهی برای اصلاحات وجود نداشته باشد، مانند انقلاب اسلامی ایران، اما امیرکبیر بهجای انقلاب، راه اصلاحات را برگزید و با اتکا به حمایت شاه، نشان داد که فردی قدرتطلب نیست.
احمدی با این بیان که ما دو نوع تجدد و مدرنیسم داریم که یکی تجدد بومی براساس ارزشهای ملی و اسلامی و دیگری تجدد غربی است، یادآور شد: اگر امیرکبیر عزل یا کشته نمیشد، ایران میتوانست در مسیر توسعه و تجدد بومی حرکت کند و بهجای اینکه مصرفکننده کالاها و ظواهر غربی باشد، خودش تبدیل به قطب مولد افکار و ایدههای نو و توسعه واقعی شود. کما اینکه بعد از امیرکبیر تجددخواهی به سمت مصرفگرایی رفت و در دوران قاجار و بعد پهلوی، این سیر قهقرایی شدت گرفت.
وی با این توضیح که اگر ایران با تجدد به سبک امیرکبیر پیش میرفت میتوانست یک ابرقدرت جدید باشد، بیان کرد: در دورهای که در کشورهای اروپایی انقلاب صنعتی درحال رخ دادن بود، ایران هم میتوانست مسیر توسعه را پیش ببرد و امروز یک ابرقدرت باشد، اما این اتفاق نیفتاد، چون توسعه و تجدد ایران بعد از امیرکبیر توسط افرادی پیگیری شد که بیشتر به ظواهر تمدن جدید مثل عکاسی، اسکناس، تمبر، روزنامهها، ثبت اسناد رسمی، بانک، پلیس، دانشگاه، مدارس دخترانه و پسرانه، تئاتر، موسیقی غربی و غیره بدون توجه به عمق آنها، اهمیت میدادند؛ درحالی که کشور فاقد انقلاب صنعتی و علمی و توسعه انسانی اصیل بود.
این پژوهشگر در خاتمه سخنان خود با اشاره به درسهایی که مدیران و سیاستگذاران امروز میتوانند از امیرکبیر فرا بگیرند، تصریح کرد: تقویت شایستهسالاری و انتخاب افراد شایسته و توانمند برای مناصب کلیدی دولتی، مبارزه با فساد و ایجاد سازوکارهای مؤثر جهت مبارزه با رشوهخواری، توسعه علمی و فنی و تأسیس مؤسسات آموزشی و علمی مدرن، استقلال ملی و کاهش وابستگی به قدرتهای خارجی، تکیه بر ارزشهای بومی و توسعهای پایدار و متناسب با نیازهای جامعه، ایجاد خواهد کرد.
شناسه خبر 90907