شناسه خبر:93565
1404/1/24 13:32:03
عضو هیئت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه دولتی یاسوج مطرح کرد:

رشد بی‌رویه دانشگاه‌ها و کم‌توجهی به نیاز جامعه، عامل اصلی اُفت کیفیت آموزش عالی ایران

عضو هیئت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه دولتی یاسوج با اشاره به علل کاهش کیفیت آموزش عالی در ایران، تأکید کرد: رشد سریع و بدون برنامه دانشگاه‌ها به‌جای ارتقای کیفیت، منجر به افزایش فارغ‌التحصیلان بیکار و عدم تطابق آنان با نیازهای واقعی جامعه و صنعت شده است.

نظام آموزش عالی به‌عنوان یکی از نهادهای بنیادین توسعه و پیشرفت جوامع، همواره نقشی تعیین‌کننده در تربیت نیروی انسانی، تولید علم و ارتقای سرمایه اجتماعی ایفا کرده است. با‌این‌حال در سال‌های اخیر نشانه‌های نگران‌کننده‌ای از اُفت کیفیت در دانشگاه‌های ایران به چشم می‌خورد؛ مسئله‌ای که به دغدغه‌ای مشترک میان دانشگاهیان، سیاست‌گذاران و حتی افکار عمومی تبدیل شده است.

گسترش شتاب‌زده و بی‌برنامه مراکز آموزش عالی، بدون تأمین زیرساخت‌های لازم و بدون درنظر گرفتن ظرفیت‌های علمی و انسانی موجود، یکی از مهم‌ترین عوامل مطرح در این زمینه است. این توسعه کمی در کنار چالش‌هایی همچون ضعف ارتباط بین دانشگاه و صنعت، عدم کارآیی نظام ارزیابی اساتید، کاهش انگیزه‌های آموزشی و پژوهشی و نیز فقدان برنامه‌های عملیاتی مؤثر، باعث شده است که کیفیت آموزش و توانمندی فارغ‌التحصیلان از نیازهای واقعی جامعه، فاصله‌ بگیرد.

درحالی‌ که طرح‌هایی همچون «تحول و نوآوری در آموزش عالی» از سوی نهادهای مسئول مطرح شده‌اند، اما همچنان نشانه‌ای از بهبود محسوس در سطح کیفی آموزش دیده نمی‌شود. ازاین‌‌رو گفت‌وگو با صاحب‌نظران علوم اجتماعی، به‌ویژه جامعه‌شناسان که با نگاهی ساختاری و تحلیلی به موضوع می‌نگرند، می‌تواند کمک کند تا فهم دقیق‌تری از ریشه‌های بحران و راه‌ برون‌رفت از آن ارائه شود.

در این گفت‌وگو با دکتر صادق پناهی، جامعه‌شناس و عضو هیئت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه دولتی یاسوج ضمن طرح مجموعه‌ای از پرسش‌های بنیادین، تلاش می‌کنیم به بررسی علل و پیامدهای کاهش کیفیت آموزش عالی در ایران و نیز و راهکارهای برون‌رفت از این مشکل بپردازیم و از زاویه‌ای جامعه‌شناختی به یکی از مهم‌ترین چالش‌های امروز دانشگاه ایرانی نگاه کنیم.

عضو هیئت علمی دانشگاه دولتی یاسوج در گفت‌وگویی مفصل درخصوص بحران کیفیت در آموزش عالی ابتدا به تاریخچه تأسیس دارالفنون اشاره کرد و گفت: برای درک وضعیت فعلی آموزش عالی در ایران، باید نگاهی به تاریخچه آن بیندازیم. تأسیس دارالفنون در سال 1851 میلادی به‌عنوان نخستین مؤسسه آموزش عالی مدرن در ایران، نقطه‌ آغازین تحولاتی بود که بعدها به شکل‌گیری نظام آموزش عالی کشور منجر شد. دارالفنون به‌ویژه در آغاز به‌عنوان یک مرکز علمی و فنی با هدف آموزش مهندسان و پزشکان با استانداردهای بین‌المللی تأسیس شد، اما متأسفانه در طول تاریخ نظام آموزشی ایران به‌دلیل تغییرات سیاسی و اجتماعی متعدد، مسیر اصلی خود را گم کرد.

صادق پناهی افزود: اگرچه دارالفنون به‌عنوان یک نهاد علمی در اوایل تأسیس خود بسیار موفق بود، اما تحولات سیاسی و اجتماعی مختلفی که در ایران رخ داد، تأثیر زیادی بر ساختار این آموزش عالی داشت؛ از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، هرکدام از این رویدادها تأثیرات خود را بر آموزش عالی گذاشتند و باعث تغییرات زیادی در سیاست‌گذاری‌ها و روندهای آموزشی شدند. به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی، سیاست‌گذاران بیشتر به تعداد دانشگاه‌ها توجه داشتند تا کیفیت آموزش و پژوهش و این امر باعث شد که دانشگاه‌ها به محلی برای اعطای مدرک تبدیل شوند، بدون اینکه ارتباطی مؤثر با نیازهای بازار کار و صنعت برقرار کنند.

وی سپس با اشاره به علل ساختاری، فرهنگی و سیاستی کاهش کیفیت آموزش عالی در ایران، بیان کرد: کاهش کیفیت آموزش عالی در ایران نتیجه مجموعه‌ای از سیاست‌ها و تغییرات ساختاری است که در طول تاریخ آموزش عالی این کشور به‌وجود آمده است. یکی از مهم‌ترین عواملی که باعث اُفت کیفیت در این بخش شده، رشد بی‌رویه و بدون برنامه دانشگاه‌ها بوده که طی سال‌های اخیر تشدید شده است.

این استاد دانشگاه افزود: رشد سریع و بی‌رویه دانشگاه‌ها به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی، بدون توجه به کیفیت آموزشی، یکی از مهم‌ترین دلایل اُفت کیفیت آموزش عالی در ایران است. دانشگاه‌ها، به‌ویژه دانشگاه‌های آزاد، پیام نور، علمی کاربردی و سایر مؤسسات آموزش عالی، به‌طور گسترده‌ای تأسیس شدند و بدون توجه به ظرفیت‌های واقعی جامعه و نیازهای بازار کار، به افزایش تعداد دانشجویان پرداخته شد. این رشد قارچ‌گونه به‌جای اینکه باعث تقویت کیفیت آموزش و پژوهش در کشور شود، به شکلی گسترده تنها منجر به افزایش تعداد فارغ‌التحصیلان بیکار و عدم تطابق این فارغ‌التحصیلان با نیازهای واقعی جامعه و صنعت شد.

پناهی ادامه داد: این روند به‌وضوح نشان‌دهنده یک ناترازی بوده که در سیاست‌گذاری‌های آموزشی کشور رخ داده است؛ در اصل ما ابتدا باید بر تقویت پایه‌های آموزشی از مقطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان تمرکز می‌کردیم و سپس به ایجاد دانشگاه‌ها و مؤسسات عالی می‌پرداختیم. اما متأسفانه سیاست‌گذاری‌ها به‌گونه‌ای پیش رفت که اولویت به رشد سریع دانشگاه‌ها داده شد و در این میان کیفیت آموزش در سطوح پایین‌تر آموزش‌وپرورش به فراموشی سپرده شد.

وی سپس اضافه کرد: درواقع پس از انقلاب اسلامی و در دوران‌های مختلف، سیاست‌های آموزش عالی به‌جای توجه به نیازهای واقعی جامعه، بیشتر به سمت افزایش کمی دانشگاه‌ها سوق یافت. دولت‌ها و نهادهای مختلف برای رفع نیازهای خود اقدام به تأسیس دانشگاه‌هایی کردند که نه‌تنها هیچ برنامه‌ریزی مشخصی برای جذب دانشجو و ایجاد امکانات آموزشی نداشتند، بلکه در بسیاری از موارد رشته‌های تحصیلی ارائه‌شده نیز هیچ ارتباطی با نیازهای بازار کار نداشتند.

این عضو هیئت علمی دانشگاه دولتی یاسوج تصریح کرد: وجود دانشگاه‌های موازی که توسط نهادهای اجرایی، سازمان‌ها و حتی شهرداری‌ها تأسیس شده‌اند، خود یکی از دلایل پراکندگی و کاهش کیفیت آموزش عالی در کشور است. این مسئله نه‌تنها باعث کاهش کیفیت آموزش‌ها شده، بلکه موجب شده که دانشگاه‌ها نتوانند به وظایف اصلی خود که ازجمله آموزش نیروی متخصص و حل مشکلات جامعه، بپردازند. دانشگاه‌ها باید با صنعت و جامعه ارتباط تنگاتنگی داشته باشند و بر اساس نیازهای واقعی کشور پژوهش و آموزش ارائه دهند، اما متأسفانه درحال حاضر دانشگاه‌های ایران بیشتر به مؤسسات آموزشی تبدیل شده‌اند که فقط مدرک می‌دهند و هیچ ارتباطی با مشکلات و نیازهای واقعی جامعه ندارند.

وی این را هم توضیح داد که یکی دیگر از مسائل مهمی که کیفیت آموزش عالی در ایران را تحت تأثیر قرار داده، نبود پیوستگی و هماهنگی میان دانشگاه‌ها و نهادهای اجرایی است و گفت: در بسیاری از کشورهای پیشرفته دانشگاه‌ها در موقعیت‌هایی قرار دارند که به آن‌ها برای حل مشکلات اجتماعی، اقتصادی و صنعتی رجوع می‌شود؛ به‌عنوان مثال هنگامی که یک جامعه با بحران یا مشکلی مواجه می‌شود، دانشگاه‌ها به‌عنوان مراکز اصلی پژوهش و اندیشیدن راه‌ حل‌های علمی برای حل این مسائل شناخته می‌شوند. اما در ایران این ارتباط میان دانشگاه‌ها و نهادهای اجرایی بسیار ضعیف است. این بی‌ارتباطی باعث شده که دانشگاه‌ها نتوانند در حل مشکلات جامعه و صنعت نقشی ایفا کنند.

این جامعه‌شناس اظهار کرد: نکته دیگری که در این زمینه قابل توجه است، تبدیل شدن دانشگاه‌ها به کارخانه‌های تولید مدرک بوده؛ درحال حاضر یکی از مشکلات اساسی دانشگاه‌ها در ایران، ترویج فرهنگ مدرک‌گرایی است. در این سیستم آموزشی بیشتر توجه به نمرات و کسب مدرک معطوف بوده تا به آموزش واقعی و حل مشکلات عملی جامعه. این فرهنگ باعث کاهش سطح علمی و فکری دانشجویان شده و آنان را از کارهای عملی و حل مسئله دور کرده است.

پناهی با اشاره به تأثیرات منفی این فرهنگ مدرک‌گرایی بر پژوهش‌های دانشگاهی، یادآوری کرد: پژوهش‌ها در دانشگاه‌های ایران به‌شدت تحت تأثیر کمیت قرار گرفته‌اند. اساتید دانشگاه‌ها تحت فشار هستند که تعداد مقالات بیشتری بنویسند و مقالاتشان در نشریات علمی منتشر شود. این رویکرد باعث شده که پژوهش‌ها بیشتر به سمت مقالات علمی بی‌اهمیت که هیچ پیوست اجرایی و اثرگذاری در جامعه ندارند، سوق پیدا کنند. این وضعیت باعث می‌شود که مقالات دانشگاهی یا تنها در سطح تئوری باقی بمانند و یا در بهترین حالت، تنها برای ارتقای مقام اساتید نوشته شوند و نه برای حل مشکلات واقعی جامعه.

وی در ادامه تأکید کرد: یکی دیگر از عواملی که به کاهش کیفیت آموزشی منجر شده، نظام ارزیابی و ارتقای اساتید است. در دانشگاه‌های ایران معیارهای ارزیابی بیشتر کمی و تعداد مقالات است و نه کیفیت پژوهش‌ها و تأثیر آن‌ها در جامعه؛ این وضعیت باعث شده که اساتید به نوشتن مقالات بیشتر از انجام پژوهش‌های کاربردی و تأثیرگذار توجه کنند. به عبارت دیگر، در دانشگاه‌ها بیشتر به کمیت توجه می‌شود تا کیفیت و این امر باعث شده که خروجی دانشگاه‌ها هیچ تطابقی با نیازهای واقعی جامعه نداشته باشد.

عضو هیئت علمی دانشگاه دولتی یاسوج همچنین به معضل «کمی‌انگاری» در دانشگاه‌های ایران اشاره و تشریح کرد: یکی دیگر از مشکلات اصلی این است که برای ارتقای اساتید، ملاک‌های کمی مانند تعداد مقالات یا حضور در کنفرانس‌ها درنظر گرفته می‌شوند، نه کیفیت تأثیرگذار پژوهش‌ها و میزان ارتباط آن‌ها با نیازهای اجتماعی و صنعتی؛ این دیدگاه کمی به‌شدت مانع پیشرفت واقعی آموزش عالی و پژوهش‌های علمی می‌شود.

پناهی در پایان سخنانش پیشنهاد کرد: برای بهبود کیفیت آموزش عالی در ایران، ابتدا باید از این رویکرد کمی به سمت یک رویکرد کیفی حرکت کنیم. همچنین باید پیوندی قوی‌تر میان دانشگاه‌ها، صنعت و جامعه برقرار کنیم تا دانشگاه‌ها بتوانند به‌عنوان مراکز حل مشکلات و نوآوری‌های علمی عمل کنند. با حذف مؤسسات غیر ضروری و تقویت دانشگاه‌های مادر و اصلی، می‌توان به دانشگاه‌ها اجازه داد نقش‌آفرینی‌های بیشتری در جامعه داشته باشند که اثربخشی و کیفیت آموزش بهبود می‌یابد.

چالش‌ها و راهکارهای بهبود کیفیت آموزش عالی در ایران

در بررسی علل کاهش کیفیت آموزش عالی در ایران، می‌توان گفت عوامل مختلفی ازجمله رشد بی‌رویه دانشگاه‌ها، ناهماهنگی بین آموزش و نیازهای بازار کار و سیاست‌گذاری‌های نادرست در این حوزه دخیل هستند. طی سال‌های اخیر تعداد دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی به شکل غیر قابل کنترلی افزایش یافته است، بدون آنکه توجه کافی به کیفیت آموزش و پژوهش در این نهادها شده باشد. این رشد بی‌رویه نه‌تنها سبب افزایش تعداد فارغ‌التحصیلان بیکار شده، بلکه با ایجاد ناترازی میان عرضه و تقاضا در بازار کار، موجب ایجاد مشکلات بیشتری نیز شده است.

یکی از مهم‌ترین مشکلات، عدم هماهنگی میان دانشگاه‌ها و نهادهای اجرایی است که باعث شده دانشگاه‌ها نتوانند در حل مسائل اجتماعی و اقتصادی کشور نقشی مؤثر ایفا کنند. همچنین فرهنگ مدرک‌گرایی و ارزیابی کمی پژوهش‌ها به‌جای تمرکز بر کیفیت، موجب کاهش سطح علمی و فکری دانشجویان شده و این مسئله درنهایت بر پژوهش‌های دانشگاهی نیز تأثیر منفی گذاشته است؛ بنابراین برای بهبود کیفیت آموزش عالی در ایران، ضروری است که به‌جای توجه صرف به کمیت، به کیفیت آموزش و پژوهش و ارتباط نزدیک‌تر دانشگاه‌ها با نیازهای واقعی جامعه و صنعت، پرداخته شود.

شناسه خبر 93565